خبرگزاری تسنیم– فرشاد براتی کهریزسنگی – در دنیای امروز، سلامت روان به عنوان یکی از ارکان اصلی سلامت عمومی انسان، بیش از هر زمان دیگری مورد توجه قرار گرفته است. با این حال، همچنان موانع متعددی بر سر راه مراجعه افراد به متخصصان حوزه روان، از جمله روانپزشکان و رواندرمانگران، وجود دارد.
علیرغم افزایش آگاهیهای عمومی و گسترش خدمات سلامت روان در بسیاری از کشورها، فرهنگ عمومی نسبت به این مقوله، در بسیاری از جوامع از جمله ایران، هنوز درگیر کلیشهها، سوءبرداشتها و انگزنیهای اجتماعی است. این مسئله باعث میشود اختلالات روانی که در بسیاری موارد قابل پیشگیری و درمان هستند، نه تنها نادیده گرفته شوند، بلکه به بحرانهایی پنهان و گاه مزمن در زندگی افراد تبدیل شوند.
در آستانه اجرای «کمپین سلامت روان» با عنوان «حس خوب» و شعار «آرامش از درون تو آغاز میشود»، ضروری است نگاهی دقیقتر به علل اصلی فاصله گرفتن افراد از درمان حرفهای روانی داشته باشیم؛ موضوعی که ارتباط مستقیم با کیفیت زندگی، روابط اجتماعی و آینده سلامت جامعه دارد.
ترس پنهان از درمان دردهای ناپیدا
با وجود پیشرفتهای قابل توجه در حوزه آگاهی بخشی سلامت روان، هنوز هم افراد زیادی به دلایل مختلف از مراجعه به روانپزشکان و دریافت درمانهای روانشناختی خودداری میکنند. این موضوع نه تنها بهطور مستقیم بر کیفیت زندگی فردی افراد تأثیر میگذارد، بلکه به بحرانهای اجتماعی و خانوادگی نیز دامن میزند.
بررسی علل این پدیده نشان میدهد که عوامل متعددی از جمله عدم آگاهی کافی از بیماریهای روانی، ترس از قضاوتهای اجتماعی، و باور به اینکه فرد قادر است مشکلات روانی خود را به تنهایی حل کند، مانع مراجعه افراد به متخصصان میشود.
علاوه بر این، بسیاری از افراد بهویژه در جوامع در حال توسعه، نسبت به خطرات جدی برخی از اختلالات روانی بیتفاوت هستند یا اطلاعات کافی در خصوص اثرات منفی درماننشده آن ندارند. از سوی دیگر، هزینههای درمانی و مشکلات مالی نیز بهعنوان مانع دیگری برای دسترسی به خدمات درمانی مطرح است. همچنین، مقایسه نادرست بیماریهای روانی با بیماریهای جسمی و تصور اینکه مشکلات روانی از اعتبار کمتری برخوردارند، در نهایت باعث به حاشیه رفتن اهمیت درمانهای روانشناختی میشود.
این مسائل در کنار فرهنگهای خانوادگی و تربیتی که ممکن است مشکلات روانی را نشانه ضعف بدانند، مجموعاً مانع از آن میشوند که افراد بهطور جدی و بدون هیچگونه احساس شرم یا ترسی، به متخصصان مراجعه کنند. بنابراین، شناسایی و تحلیل این موانع ضروری است تا بتوان راهکارهایی مؤثر برای رفع آنها ارائه داد و به افراد کمک کرد تا با اعتماد به نفس بیشتری به جستجوی درمان و بهبود کیفیت زندگی خود بپردازند.
شناخت، اولین گام به سوی درمان
یکی از اصلیترین دلایل عدم مراجعه به روانپزشک، عدم آگاهی افراد از ماهیت بیماریهای روانی است. بسیاری از افراد نمیدانند که اختلالات روانی همچون افسردگی، اضطراب، و اختلالات دوقطبی جزو بیماریهایی هستند که نیاز به درمان دارند و میتوانند تاثیرات عمیق و درازمدتی بر کیفیت زندگی فردی و اجتماعی افراد داشته باشند.
این کمبود اطلاعات موجب میشود تا افراد بیماریهای روانی خود را به اشتباه نادیده بگیرند یا آنها را به عنوان مشکلاتی گذرا و عادی تلقی کنند. به همین دلیل، آگاهیبخشی عمومی در مورد بیماریهای روانی، علائم آنها و اهمیت درمان به موقع، میتواند گامی اساسی در افزایش مراجعه به متخصصان سلامت روان و پیشگیری از مشکلات جدیتر باشد.
ترس از قضاوت و مسخره شدن: مانعی بر سر راه درمان
یکی دیگر از عواملی که افراد را از مراجعه به روانپزشک منصرف میکند، ترس از قضاوت و مسخره شدن است. بسیاری از افراد به دلیل نگرانی از نگاه منفی جامعه یا اطرافیان به درمان مشکلات روانی، از پذیرش این نیاز خود هراس دارند. در بسیاری از فرهنگها و جوامع، مراجعه به روانپزشک هنوز هم بهعنوان امری تابو یا نشانه ضعف تلقی میشود.
این نگرشها میتواند بهطور مستقیم باعث شود تا افراد به جای دریافت کمک، مشکلات روانی خود را پنهان کرده و از درمان مناسب دور بمانند. از این رو، ضروری است که نهادها و رسانهها برای تغییر این باورها و ایجاد فضایی حمایتی و پذیرنده در جامعه تلاش کنند تا افراد با اطمینان بیشتری به خدمات روانشناسی دسترسی داشته باشند.
اعتماد به تواناییهای شخصی در برابر نیاز به درمان حرفهای
یکی از چالشهای دیگر در درمان بیماریهای روانی، توهم خوددرمانی است. بسیاری از افراد به دلیل نداشتن آگاهی کافی از ماهیت مشکلات روانی خود، گمان میکنند که میتوانند بهتنهایی و بدون کمک متخصصان، مشکل خود را حل کنند. این تفکر باعث میشود که فرد از مراجعه به روانپزشک خودداری کرده و مشکلات روانی را بهصورت سطحی و بدون درمان اصولی پشت سر بگذارد.
در حالی که بیماریهای روانی مانند هر بیماری دیگر نیاز به درمان تخصصی دارند و درمان نکردن آنها میتواند پیامدهای جبرانناپذیری داشته باشد. این تصور غلط که “من خودم میتوانم آن را حل کنم”، بسیاری از افراد را از دسترسی به درمان مؤثر و بهموقع باز میدارد و مشکلات آنها را پیچیدهتر میکند.
بیتفاوتی نسبت به خطرات بیماری روانی: نادیده گرفتن پیامدهای پنهان
یکی دیگر از دلایل عدم مراجعه به روانپزشک، بیتفاوتی نسبت به خطرات ناشی از بیماریهای روانی است. بسیاری از افراد از شدت و عمق مشکلات روانی خود آگاه نیستند و به همین دلیل آنها را نادیده میگیرند یا بهعنوان مسائل سطحی و گذرا میپندارند.
بیتوجهی به خطرات بیماریهای روانی میتواند در بلندمدت منجر به بروز اختلالات شدیدتر و حتی آسیبهای جبرانناپذیری به سلامت جسمی و روانی فرد شود. برای مثال، مشکلاتی مانند افسردگی، اضطراب و استرس طولانیمدت اگر درمان نشوند، میتوانند به بیماریهای قلبی، مشکلات گوارشی و اختلالات جدی دیگر منجر شوند. بیتفاوتی به این مشکلات و عدم اقدام به درمان بهموقع میتواند فرد را در معرض بحرانهای روحی و جسمی خطرناک قرار دهد.
هزینهبر بودن درمان روانی: مانع دسترسی به خدمات سلامت روان
یکی از موانع مهم و برجسته در مسیر درمان بیماریهای روانی، هزینههای بالا و بهویژه قیمتهای خدمات درمانی روانشناسی و روانپزشکی است. بسیاری از افراد به دلیل نگرانی از هزینههای درمان، از مراجعه به متخصصان روانشناسی و روانپزشکی خودداری میکنند. این مسئله بهویژه در شرایط اقتصادی دشوار میتواند بار مالی سنگینی را برای فرد ایجاد کند که باعث میشود درمان بیماریهای روانی به تعویق بیفتد یا اصلاً آغاز نشود.
از آنجا که بسیاری از بیماریهای روانی نیاز به پیگیری مستمر دارند، هزینههای درمان میتوانند به یک عامل بازدارنده جدی تبدیل شوند. در حالی که درمان بهموقع میتواند هزینههای بلندمدت را کاهش دهد و فرد را از بحرانهای شدیدتر روانی و جسمی نجات دهد، اما نبود پوشش مناسب بیمهای و گران بودن خدمات درمانی باعث میشود که بسیاری از افراد از دریافت کمک حرفهای محروم بمانند.
مقایسه بیماریهای روانی با جسمی: عدم درک عمق فاجعه
یکی از چالشهای اساسی در مواجهه با بیماریهای روانی، مقایسه نادرست آنها با بیماریهای جسمی است. بسیاری از افراد تصور میکنند که مشکلات روانی به اندازه بیماریهای جسمی جدی و خطرناک نیستند، در حالی که واقعیت بهطور کامل متفاوت است. در صورتی که بیماریهای روانی میتوانند تأثیرات عمیق و بلندمدت بر کیفیت زندگی فرد بگذارند و در صورت عدم درمان، به اختلالات جسمی مانند بیماریهای قلبی، فشار خون بالا و حتی دیابت منجر شوند.
عدم درک عمق فاجعه به ویژه زمانی که بیماریهای روانی را با سرماخوردگی یا دردهای سطحی جسمی مقایسه میکنند، میتواند منجر به نادیده گرفتن اهمیت درمان شود. در حالی که بیمارانی که دچار بیماریهای جسمی هستند، معمولاً به سرعت به پزشک مراجعه میکنند، در مورد اختلالات روانی این اقدام بسیار کندتر صورت میگیرد و در نتیجه فرد به مدت طولانیتری دچار مشکل خواهد بود. این رویکرد غلط، ناتوانی در تشخیص و درمان به موقع بیماریهای روانی را تشدید میکند و در بسیاری از موارد، به فاجعههای بزرگتر میانجامد.
تربیت و فرهنگ خانوادگی سرکوبگر احساسات
از جمله عواملی که به طور مستقیم بر عدم مراجعه به روانپزشک تأثیر میگذارد، تربیت و فرهنگ خانوادگی است که در بسیاری از خانوادهها احساسات و مشکلات روانی به طور سرکوبشدهای مدیریت میشود.
در فرهنگهای مختلف، به ویژه در جوامعی که هنوز برخی از مفاهیم سنتی بر روابط اجتماعی حاکم است، بسیاری از افراد به خصوص نسلهای گذشته، از کودکی آموختهاند که هرگونه ابراز احساسات یا ضعف روانی نشانهای از بیکفایتی و ناتوانی است. این تفکر نه تنها موجب سرکوب احساسات در فرد میشود بلکه در برخی موارد به احساس شرم و گناه برای درخواست کمک منجر میگردد.
در چنین فضایی، فرد ممکن است احساس کند که اگر به روانپزشک مراجعه کند، تحت قضاوت خانواده یا اطرافیان قرار خواهد گرفت و به همین دلیل ترجیح میدهد مشکلاتش را در سکوت تحمل کند تا از نگاههای تحقیرآمیز یا پرسشهای بیپاسخ پرهیز کند.
این نوع تربیت و فرهنگ خانوادگی، هم از لحاظ عاطفی و هم از نظر روانی میتواند به یکی از بزرگترین موانع در پذیرش درمان روانی تبدیل شود و مانع از آن گردد که افراد در مواقع ضروری به کمک نیاز خود توجه کنند.
نقش فرهنگسازی و همافزایی اجتماعی در ارتقاء سلامت روان
در نهایت، باید اذعان داشت که هر تحول اجتماعی در زمینههای مختلف، از جمله درمان بیماریهای روانی، با پذیرش فردی آغاز میشود. به عبارت دیگر، تغییر نگرشها و باورها در سطح فردی، نخستین گام برای ایجاد تحولی گسترده در سطح جامعه است. به همین دلیل، فرهنگسازی درباره سلامت روان و اهمیت درمان آن باید به عنوان یک اولویت در دستور کار نهادهای مختلف قرار گیرد.
نقش نهادهای رسانهای و آموزشی در این فرایند بسیار حیاتی است. رسانهها با اطلاعرسانی دقیق و بدون سانسور میتوانند به ایجاد آگاهی در جامعه کمک کنند و به مردم بفهمانند که مراجعه به روانپزشک نه تنها اقدامی صحیح، بلکه گامی ضروری برای بهبود کیفیت زندگی است.
همچنین، نهادهای آموزشی میتوانند از طریق برنامههای آموزشی و کارگاههای تخصصی، مهارتهای مقابله با مشکلات روانی را در نسل جوانتر پرورش دهند.
علاوه بر این، خانوادهها به عنوان اولین نهاد اجتماعی تأثیرگذار بر افراد باید نقش خود را در حمایت از درمان روانی ایفا کنند. تغییر نگرش در خانوادهها و آموزش آنها در خصوص اهمیت سلامت روان میتواند زمینهساز پذیرش درمان روانی توسط افراد در سنین مختلف باشد.
در نهایت، کمپینهایی مانند “حس خوب” که با هدف عادیسازی درمان روانی و حذف تابوها در این زمینه ایجاد میشوند، میتوانند نقش مؤثری در تغییر نگاههای غلط جامعه به سلامت روان ایفا کنند.
چنین کمپینهایی با هدف تغییر باورها و نگرشها، نه تنها کمک به افراد در پذیرش درمان روانی، بلکه ایجاد فضایی حمایتی برای کسانی که با مشکلات روانی دست و پنجه نرم میکنند، میباشند. بنابراین، برای کاهش موانع مراجعه به روانپزشک و ارتقای سلامت روان در جامعه، همکاری و همافزایی میان تمامی نهادهای اجتماعی ضروری است.
گامی به سوی سلامت روان
در مسیر سلامت روان، اولین قدم نیاز به شجاعت دارد؛ مراجعه به روانپزشک نه نشانه ضعف، بلکه اقدامی هوشمندانه برای بازپسگیری آرامش و کیفیت زندگی است. کمپین «حس خوب» میتواند این شجاعت را در افراد ایجاد کند و درمان روانی را به یک انتخاب عادی و درست تبدیل نماید.
انتهای پیام/۷۸۱/.
دیدگاهتان را بنویسید