به گزارش خبرگزاری تسنیم از اردبیل، دفاع مقدس هشت ساله، تنها یک جنگ نظامی میان ایران و عراق نبود، بلکه میدان تقابل ۲ جهانبینی بود؛ جهانی که بر ایمان، ایثار و کرامت انسانی استوار بود، در برابر جهانی که بر تجاوز، ظلم و زیادهخواهی بنا شده بود. در این میدان، ملت ایران با تکیه بر باورهای دینی و انقلابی خود ایستادگی کرد و از دل این ایستادگی، قهرمانانی برخاستند که برخی جان باختند و شهید شدند، برخی مجروح و جانباز گشتند و گروهی دیگر به اسارت درآمدند. هر یک از این گروهها صفحهای زرین از تاریخ مقاومت ایران را رقم زدند، اما آزادگان جایگاهی ویژه دارند، چرا که آنان جسمشان اسیر شد ولی روحشان آزاد ماند.
اسارت در ظاهر، تجربهای از محرومیت است؛ محرومیت از آزادی، خانواده، سرزمین و حتی ابتداییترین حقوق انسانی. اما برای رزمندگان ایرانی که به اسارت رژیم بعث درآمدند، اسارت به میدان تازهای برای آزمون ایمان و مقاومت بدل شد. دشمن بعثی تصور میکرد با اسیر کردن رزمندگان، میتواند آنان را بشکند و روحیه ملت ایران را در هم بریزد، اما نتیجه چیزی جز برعکس بود. آنان به «آزادگان» بدل شدند، چرا که در همان شرایط تلخ، عزت و کرامت خود را پاس داشتند و معنای حقیقی آزادی را به جهان نشان دادند.
شرایط اردوگاههای بعثی به ویژه در سالهای ابتدایی جنگ، بسیار سخت و طاقتفرسا بود. شکنجههای جسمی مکرر، تحقیرهای روزانه، کمبود شدید غذا و دارو، محیطهای غیربهداشتی و محدودیتهای شدید رفت و آمد، تنها بخشی از مشکلات بود. بسیاری از اسرا به بیماریهای سخت مبتلا شدند، بسیاری از آنان بر اثر شکنجه یا محرومیت جان باختند و بسیاری دیگر دچار مشکلات جسمی و روحی ماندگار شدند. با این همه، مقاومت آزادگان سبب شد که اردوگاهها به جای تبدیل شدن به مکانی برای فروپاشی، به کانونی برای خودسازی و ایستادگی بدل شود.
یکی از ویژگیهای برجسته آزادگان، تبدیل اسارت به فرصتی برای رشد بود. آنان به جای تسلیم شدن به شرایط، راههایی برای زنده نگاه داشتن روحیه خود و یارانشان پیدا کردند. کلاسهای آموزش قرآن، جلسات دعا، آموزش زبانهای خارجی، تدریس دروس دبیرستان و دانشگاه، تمرینهای ورزشی گروهی و حتی سرودن شعر و نوشتن خاطرات، بخشی از فعالیتهایی بود که در دل اردوگاهها شکل گرفت. این تلاشها نشان داد که روح انسان اگر آزاد باشد، حتی در تنگترین قفسها نیز میتواند پرواز کند.
دشمن میکوشید با قطع ارتباط کامل اسرا از خانوادهها و میهن، آنان را از امید تهی سازد. سالها، بسیاری از خانوادهها حتی خبری از عزیزان خود نداشتند و تنها دلخوشیشان شایعات و اخبار پراکنده بود. در اردوگاهها نیز اسرا یا هیچ نامهای دریافت نمیکردند یا نامهها با تأخیر و سانسور شدید به دستشان میرسید. با این وجود، آزادگان توانستند با ایمان به خدا و یاد وطن، شعله امید را در دل خود روشن نگه دارند. این امید همان چیزی بود که آنان را از درون شکستناپذیر کرد.
بازگشت آزادگان به وطن، از زیباترین صحنههای تاریخ معاصر ایران است. کاروانهایی که پس از سالها اسارت وارد خاک ایران شدند، حامل داستانهایی از صبر و پایداری بودند. مردم در سراسر کشور به خیابانها آمدند تا از فرزندان آزاده خود استقبال کنند. صحنه دیدار دوباره مادران با فرزندان، همسران با شوهران و کودکان با پدران، لحظاتی بود که در حافظه جمعی ملت ایران برای همیشه جاودانه شد. آن روزها، آزادی آزادگان نه فقط آزادی چند هزار انسان، بلکه پیروزی عزت ملی بر دشمنی بود که خواسته بود روح ملت را درهم بشکند.
اما آزادگان پس از بازگشت، تنها قهرمانان یک روز نبودند، آنان در ادامه زندگی نیز به مسئولیتی بزرگتر اندیشیدند. بسیاری از آنان با ورود به عرصههای علمی، فرهنگی و اجتماعی، سرمایهای بزرگ برای بازسازی کشور پس از جنگ شدند. برخی به نوشتن خاطرات خود پرداختند و آثاری ماندگار پدید آوردند. کتابهایی همچون «دا»، «پایی که جا ماند» و دهها اثر دیگر، امروز بخشی از ادبیات پایداری ما را تشکیل میدهد و نسل جوان از خلال آنها، با حقیقت مقاومت و اسارت آشنا میشود.
آزادگان، پیامآوران این حقیقتاند که آزادی یک حالت جسمی صرف نیست، بلکه کیفیتی روحی و معنوی است. آنان در بند بودند، اما در همان بند، آزادتر از دشمنان خود زیستند. بعثیها با تمام ابزارهای فشار نتوانستند ایمان آنان را از بین ببرند، چرا که آزادی حقیقی در درون انسانهاست و هیچ قدرتی قادر به گرفتن آن نیست. این درس بزرگ آزادگان برای همه نسلهاست که اگر روح انسان آزاد باشد، هیچ زنجیری توان دربند کردنش را ندارد.
جامعه امروز ایران بیش از هر زمان دیگری به پیام آزادگان نیاز دارد. در روزگاری که مشکلات اقتصادی و اجتماعی میتواند امید را در دلها کمرنگ سازد، بازخوانی زندگی آزادگان میتواند تلنگری باشد که یادآور شود مقاومت و صبر، همواره کلید پیروزی است. جوانان امروز باید بدانند که همنسلان پیش از آنان در سختترین شرایط نیز ایمان و امید خود را از دست ندادند. این یادآوری، آنان را در برابر مشکلات امروز استوارتر میسازد.
یکی از ابعاد کمتر دیده شده اسارت آزادگان، نقش آنان در حفظ هویت فرهنگی و ملی بود. آنان در اردوگاهها با برپایی مراسم مذهبی، حفظ زبان فارسی، سرودن شعر و حتی بازگویی داستانهای تاریخی و ملی، هویت ایرانی و اسلامی خود را زنده نگه داشتند. این اقدامها در برابر سیاست دشمن برای تحقیر و بیهویت کردن اسرا، واکنشی هوشمندانه بود. آنان به خوبی میدانستند که اگر هویتشان را از دست بدهند، در حقیقت همه چیز را باختهاند.
خاطرات آزادگان، تنها روایت شخصی از سختیها نیست، بلکه اسنادی تاریخی است که نشان میدهد ملت ایران در برابر چه شرایطی ایستادگی کرد. این خاطرات امروز باید بیش از گذشته در قالب کتاب، فیلم، مستند و نمایش بازآفرینی شوند تا نسلهایی که جنگ و اسارت را ندیدهاند، با واقعیت آن آشنا شوند. غفلت از این موضوع، یعنی فراموش کردن بخشی مهم از هویت تاریخی و فرهنگی کشور.
آزادگان پس از آزادی، با چالشهای تازهای نیز روبهرو بودند. بازگشت به جامعه پس از سالها اسارت، تطبیق با شرایط جدید زندگی، جبران سالهای از دست رفته جوانی و کنار آمدن با مشکلات جسمی و روحی ناشی از اسارت، همگی سختیهای تازهای بود که آنان باید از سر میگذراندند. با این وجود، بسیاری از آنان با صبر و توکل بر خدا توانستند این دوره را نیز پشت سر بگذارند و همچنان به خدمت در جامعه ادامه دهند.
آزادگان، الگویی روشن برای همه انسانها هستند، نه فقط برای ایرانیان. پیام آنان جهانی است انسانی که به ایمان و کرامت خویش پایبند باشد، هیچ قدرتی نمیتواند او را بشکند. تجربه آزادگان میتواند برای ملتهای دیگر نیز الهامبخش باشد؛ به ویژه برای ملتهایی که در برابر ظلم و اشغال ایستادگی میکنند.
در نگاه دینی، آزادگان مصداق آیه شریفه قرآناند که میفرماید: «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا». آنان نشان دادند که در دل سختیها، گشایشی نهفته است. اگرچه سالها در بند بودند، اما با صبر خود به مقام آزادی رسیدند و نامشان برای همیشه در تاریخ ماندگار شد. این وجه معنوی اسارت، جایگاهی ویژه به آنان بخشیده است.
نقش خانوادههای آزادگان نیز نباید فراموش شود. مادران، پدران، همسران و فرزندانی که سالها در فراق عزیزانشان زیستند و با صبر و دعا، چشم انتظار بازگشت آنان بودند، بخشی جداییناپذیر از این حماسهاند. آنان نیز نوعی اسارت را تجربه کردند؛ اسارت در فراق و بیخبری. استقامت آنان بود که به آزادگان در اردوگاهها روحیه میبخشید و به آنان امید میداد که روزی به خانه باز خواهند گشت.
آزادگان، در حقیقت سند زندهای از مظلومیت و مقاومت ملت ایران در برابر تجاوز بعثیها هستند. آنان باید در عرصه بینالمللی نیز بیشتر معرفی شوند. روایت شرایط سخت اسارت، نه برای دامن زدن به نفرت، بلکه برای نشان دادن حقیقت جنگ و مقاومت، باید به جهانیان بازگو شود. جهان باید بداند که آزادی و استقلال ایران، بهایی سنگین داشته است.
امروز، در کنار نام شهیدان و جانبازان، باید جایگاه آزادگان نیز به همان اندازه مورد توجه قرار گیرد. همانگونه که شهدا خون خود را نثار کردند و جانبازان سلامت خود را، آزادگان نیز جوانی و سالهای عمر خود را در راه وطن فدا کردند. هیچ کدام از این ایثارگریها کمتر از دیگری نیست و همه آنان در یک منظومه معنوی قرار دارند.
بزرگداشت آزادگان، تنها یک مراسم سالانه نیست. این بزرگداشت باید در قالب برنامههای آموزشی، فرهنگی و اجتماعی نهادینه شود. باید یاد و نام آنان در مدارس، دانشگاهها و رسانهها زنده باشد. باید نسل جوان با چهرههای واقعی آنان آشنا شود، نه فقط از خلال عکسها و خبرها، بلکه از طریق گفتوگو، دیدار و شنیدن مستقیم روایتهای آنان.
اگر امروز ایران در برابر تهدیدها و فشارهای خارجی با صلابت ایستاده، بخشی از آن مدیون روحیهای است که از شهدا، جانبازان و آزادگان به میراث مانده است. این روحیه مقاومت، سرمایهای معنوی است که از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود و آینده کشور را بیمه میکند. پاسداشت آزادگان، یعنی پاسداشت این سرمایه بزرگ.
در پایان باید گفت، آزادگان هشت سال دفاع مقدس قهرمانانیاند که جسمشان در بند بود، اما روحشان آزاده باقی ماند. آنان به ما یاد دادند که در سختترین شرایط نیز میتوان امید را زنده نگه داشت، ایمان را پاس داشت و عزت انسانی را از دست نداد. امروز، هر بار که نامشان را میشنویم، باید به خود یادآوری کنیم که آزادی و استقلال این سرزمین، ثمره صبر و مقاومت آنان است و این یادآوری، چراغی خواهد بود برای نسلهای آینده تا راه آزادگی را ادامه دهند.
انتهای پیام/
دیدگاهتان را بنویسید