×
×

تنهاییِ جمعی در زمان بحران؛ لزوم دیدن و شنیدنِ انسان‌ها

  • کد نوشته: 119066
  • ۲۵ مهر
  • 4 بازدید
  • ۰
  • در روزگار ما، بحران دیگر مهمان ناخوانده‌ای نیست؛ بخشی از زندگی روزمره شده است.

    تنهاییِ جمعی در زمان بحران؛ لزوم دیدن و شنیدنِ انسان‌ها

    جنگ‌ها، بلایای طبیعی، بیماری‌های فراگیر، فروپاشی اقتصادی یا حتی اضطراب مداوم از آینده، روان انسان معاصر را در محاصره گرفته‌اند. در ظاهر، هر بحران با آمار، داده و خبر سنجیده می‌شود، اما در عمق آن، روان‌هایی نشسته‌اند که آرام و بی‌صدا در حال فرسوده شدن هستند. سلامت روان، در چنین جهانی، دیگر یک انتخاب شخصی نیست؛ ضرورتی است جمعی.

    روان‌کاوی به ما یادآوری می‌کند که بحران فقط بیرون از ما رخ نمی‌دهد. آنچه بیرون فرو می‌پاشد، در درون نیز پژواکی دارد. هر رویداد بیرونی، چیزی از درونِ سرکوب‌شده‌ی ما را بیدار می‌کند: اضطراب از بی‌پناهی، ترس از دست دادن، یا احساس بی‌معنایی. گاهی واکنش ما به بحران، سکوت است؛ گاهی انکار، و گاهی پناه‌بردن به تنهایی. اما این تنهایی، تنهاییِ جسم نیست؛ تنهاییِ روان است – گسست از دیگری، از رابطه، از معنا.

    در لحظه‌ی بحران، ما هر یک به جزیره‌ای تبدیل می‌شویم. شاید هنوز در کنار هم باشیم، اما ارتباط روانی‌مان بریده است. فروید می‌گفت که: «انسان تنها زمانی می‌تواند با دیگری ارتباط واقعی برقرار کند که با درونِ خود در تماس باشد». بحران‌ها این تماس را از ما می‌گیرند: اضطراب بیرونی، صدای درون را خاموش می‌کند. نتیجه، نوعی تنهایی جمعی است — سکوتی فراگیر که همه در آن حضور داریم، اما هیچ‌کس دیگری را نمی‌شنود.

    در سطح جمعی، این وضعیت می‌تواند به بی‌تفاوتی، پرخاشگری یا فرسودگی عاطفی منجر شود. ما در ظاهر پرکار و فعال می‌مانیم، اما در درون، معنا از بین می‌رود. سلامت روان یعنی بازگرداندن معنا؛ یعنی تواناییِ تبدیل درد به کلمه، ترس به ارتباط، و بحران به آگاهی. اینجاست که نقش خدمات سلامت روان، بیش از همیشه حیاتی می‌شود.

    دسترسی به خدمات سلامت روان، به‌ویژه در شرایط اضطراری، فقط یک خدمت درمانی نیست؛ نوعی حمایت از انسان‌بودن است. همان‌طور که در بحران‌های جسمی، بدن نیاز به پناه و مراقبت دارد، در بحران‌های روانی نیز ذهن و روان نیاز به حضور دیگری دارد؛ به کسی که گوش بدهد، درک کند، و کمک کند فرد از دل آشوب خود معنا بسازد. روان‌درمانی و مشاوره فقط برای «درمان اختلال» نیستند؛ بلکه برای بازسازی پیوندهای انسانی‌اند، در زمانی که همه چیز میل به فروپاشی دارد.

    اما شاید مهم‌تر از دسترسی به درمان، تغییر نگاه ما به رنج باشد. در فرهنگ ما، رنج روانی هنوز اغلب با شرم همراه است؛ هنوز اعتراف به نیاز روانی نوعی ضعف تلقی می‌شود. روان‌کاوی پیشنهاد دیگری دارد: رنج را پنهان نکنیم، بلکه بشنویم. زیرا آنچه شنیده شود، می‌تواند دگرگون شود. گوش دادن – چه در سطح فردی، چه در سطح اجتماعی – نخستین گام سلامت روان است.

    بحران‌ها می‌گذرند، اما اثری که بر روان جمعی می‌گذارند، می‌ماند. تنها با مراقبت از این بُعد نادیده‌ی انسان است که می‌توان به بازسازی واقعی امید داشت. سلامت روان، یعنی توانایی معنا دادن دوباره به جهان، حتی وقتی همه‌چیز در حال فروپاشی است. به تعبیر روان‌کاوان، سلامت یعنی بازگشت به رابطه؛ بازگشت به دیگری، به جامعه، و در نهایت به خویشتن.

    هفته‌ی سلامت روان، فرصتی است برای یادآوریِ این حقیقت ساده اما بنیادین: در میانه‌ی بحران، مهم‌ترین کار، دیدن و شنیدنِ انسان است.

    *روانشناس و روان‌درمانگر

    ۲۳۳۲۳۳

    اخبار مشابه:

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *