×
×

چشم‌انداز روابط تهران و واشنگتن در سایه بی‌اعتمادی؛ ایران و آمریکا می‌توانند به توافق برسند؟

  • کد نوشته: 120911
  • ۳۰ مهر
  • 3 بازدید
  • ۰
  • یک توافق جامع بهترین نتیجه ممکن برای همه طرف‌ها خواهد بود، اما دستیابی و حفظ آن به دلیل بی‌اعتمادی عمیق، مواضع و مطالبات حداکثری و نیاز به تمرکز مداوم، بسیار دشوار است. اگر روند کنونی ادامه یابد، منطقه به‌سوی نوعی «تعادل سمی» پیش خواهد رفت.

    چشم‌انداز روابط تهران و واشنگتن در سایه بی‌اعتمادی؛ ایران و آمریکا می‌توانند به توافق برسند؟

    به گزارش اقتصادآنلاین، با آتش‌بس جنگ غزه، سیگنال‌های آمریکا به ایران افزایش یافته است. استیو ویتکاف نماینده ویژه دونالد ترامپ می‌گوید که پیام‌ها در حال ردوبدل شدن است و سخنگوی وزارت خارجه ایران نیز این موضوع را تایید کرده است. هرچند اسماعیل بقائی تاکید کرده که این موضوع به معنای مذاکره نیست.

    در تازه‌ترین موضع‌گیری، جی‌دی‌ونس، معاون رییس‌جمهور آمریکا نیز مدعی شده که دونالد ترامپ خواهان روابط خوب با ایران است.

    او ادعا کرده که «ما خواستار شکوفایی ایران هستیم ولی ایران نباید سلاح هسته‌ای داشته باشد و تمام راه‌های موجود دیپلماسی را برای عدم دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای بکار خواهیم گرفت.»

    ترامپ پس از توافق آتش‌بس در جریان سفر به اسرائیل نیز مدعی شده بود که اکنون وقت صلح با ایران است.

    در بین این سیگنال‌های بعضا متناقض، مشخص نیست که کدام وضعیت بر دیگری غلبه خواهد یافت؛ توافق یا تداوم و افزایش تنش؟

    اندیشکده «شورای آتلانتیک» در گزارشی به بررسی آینده روابط ایران و آمریکا پرداخته است که در آن ابعاد دو مسیر متفاوت پیش‌روی ایران و آمریکا را مورد واکاوی قرار داده است. 

    دو مسیر متفاوت

    ترامپ و تیمش می‌توانند با تکیه بر موفقیت آتش‌بس غزه، تمرکز خود را بر توافقی گسترده‌تر در سطح منطقه بگذارند. توافقی که شامل پرونده‌ی ایران نیز باشد، همان‌طور که ترامپ در سخنرانی خود در کنست در ماه جاری به آن اشاره کرد.

    دو مسیر کلی پیش‌رو وجود دارد:

    ۱. دستیابی به یک توافق که می‌تواند صلحی بلندمدت به همراه داشته باشد.

    ۲. یا تداوم وضعیتی شکننده با آتش‌بس‌های موقتی که گاه‌به‌گاه با درگیری‌های تازه شکسته می‌شوند.

    هر دو مسیر، هم خطراتی دارند و هم فرصت‌هایی.

    سناریوی نخست: یک «توافق بزرگ و زیبا»

    برای تحقق یک «توافق بزرگ و زیبا» [اصطلاحی که ترامپ مدعی آن است]، ایالات متحده باید به ایران مسیر مشخصی برای رفع تحریم‌ها، ادغام در فرصت‌های توسعه اقتصادی منطقه‌ای، و همچنین تضمین در برابر حمله دوباره از سوی اسرائیل ارائه دهد. هرچند موانع بسیاری در این مسیر وجود دارد، اما تحقق چنین توافقی سود فراوانی برای همه طرف‌ها خواهد داشت و حتی ممکن است جایزه صلح نوبل را برای ترامپ به همراه آورد.

    استفن هدلی، مشاور سابق امنیت ملی آمریکا (و عضو هیئت مشاوران بین‌المللی اندیشکده آتلانتیک کانسیل) و دکتر ولی نصر، کارشناس امور ایران، در مجمع امنیتی آسپن امسال اشاره کردند که چنین توافقی می‌تواند بر فضای تصمیم‌گیری داخلی ایران اثر بگذارد. 

    در مقابل، ایران تقریباً به‌طور قطع باید تعهد کند که سطح غنی‌سازی خود را به مقدار بسیار پایین‌تری (مثلاً ۳/۶ درصد برای مصارف غیرنظامی، به‌جای ۶۰ درصد پیش از حملات ژوئن) کاهش دهد و با نظارت بسیار گسترده و سختگیرانه آژانس بین‌المللی انرژی اتمی موافقت کند. بعید است ایران به‌طور کامل غنی‌سازی داخلی را کنار بگذارد، اما شاید بتوان از طریق طرحی آبرومندانه این مسئله را حل کرد. برای نمونه، ایجاد یک پروژه مشترک غنی‌سازی در خارج از کشور با سرمایه‌گذاری کشور‌های عرب خلیج فارس. مواد غنی‌شده می‌توانند پس از تولید (مثلاً در تأسیساتی در عمان) به ایران بازگردانده شوند تا در نیروگاه‌های برق هسته‌ای مصرف شوند. ایران پیش از جنگ ژوئن نیز نسخه‌ای از همین ایده را مطرح کرده بود، اما می‌خواست تأسیسات مشترک در داخل خاک خودش باشد.

    در چارچوب چنین توافقی، ایران ممکن است مجبور شود برنامه موشکی بالستیک خود و همچنین حمایت از گروه‌های نیابتی منطقه‌ای نظیر حزب‌الله، حوثی‌ها، حماس و شبه‌نظامیان عراقی را محدود کند. این دو مورد، از بزرگ‌ترین نقاط اختلاف هستند و هیچ‌کدام در توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ (برجام) گنجانده نشده بودند. دلیلی که ترامپ در سال ۲۰۱۸ هنگام خروج از برجام در دوره نخست ریاست‌جمهوری خود به آن اشاره کرد.

    برای تحقق چنین توافقی، تهران باید آن را گزینه‌ای به‌مراتب بهتر از مسیر‌های جایگزین بداند.

    ایالات متحده برای موفقیت در چنین مذاکراتی باید اعتماد ازدست‌رفته ایران را بازسازی کند، مذاکرات را با دقت و پیگیری فراوان پیش ببرد، و دو تعهد کلیدی بدهد:

    ۱. تضمین کند تا زمانی که شرایط خاصی نقض نشود، از توافق خارج نخواهد شد.

    ۲. راهی بیابد تا از حملات بعدی اسرائیل به ایران جلوگیری شود؛ در مقابل، ایران نیز تعهد دهد که برنامه مخفی سلاح هسته‌ای ایجاد نکند و از ارسال سلاح به نیرو‌های نیابتی خودداری کند.

    برای جلب موافقت اسرائیل، آمریکا احتمالاً باید فشار و مشوق‌های هم‌زمانی اعمال کند، مانند توافق‌های دفاعی جدید و یا میانجی‌گری برای آتش‌بس با حوثی‌ها تا حملات به اسرائیل و کشتی‌های مرتبط با آن پایان یابد.

    با این حال، تحقق چنین سناریویی دشوار خواهد بود. بی‌اعتمادی عمیق، پیچیدگی موضوعات، و مواضع سرسختانه هر سه طرف مانع بزرگی است. اسرائیل به این مذاکرات با تردید خواهد نگریست و ممکن است در هر لحظه با اقدام نظامی جدید، روند گفت‌و‌گو‌ها را مختل کند. در صورت تداوم آتش‌بس غزه، اسرائیل ممکن است تمرکز امنیتی خود را به سمت ایران بازتنظیم کند.

    سناریوی دوم: تعادل سمی

    در سناریوی دوم، یعنی نوعی «تعادل سمی»، نگرانی‌های امنیت ملی آمریکا درباره برنامه هسته‌ای ایران بدون پاسخ باقی می‌ماند و خطر بازگشت جنگ میان اسرائیل و ایران پابرجا است.

    در حال حاضر، اوضاع بیشتر به سمت این سناریو در حرکت است. وزیر خارجه ایران اخیراً اعلام کرده که تهران و واشنگتن از طریق میانجی‌ها در حال تبادل پیام هستند و ایران «حتماً طرحی را که منطقی، متوازن و عادلانه باشد» بررسی خواهد کرد. با این حال، تأکید کرد که ایران «حق غنی‌سازی اورانیوم» را کنار نخواهد گذاشت؛ موضعی که ایالات متحده فعلاً آن را نمی‌پذیرد و خواهان توقف کامل غنی‌سازی در هر توافق احتمالی است.

    هزینه‌های جنگ با ایران برای اسرائیل و آمریکا

    اسرائیل احتمالاً در ماه‌ها یا سال‌های آینده دوباره دست به حمله مستقیم در خاک ایران خواهد زد، اگر خطوط قرمزش نقض شود. این خطوط قرمز می‌تواند شامل ممانعت از دسترسی بازرسان آژانس، ازسرگیری غنی‌سازی، تسلیح دوباره گروه‌های نیابتی یا تلاش برای ساخت سلاح هسته‌ای باشد. آمریکا نیز ممکن است در چنین اقداماتی مشارکت کند. در صورت پاسخ متقابل ایران، اسرائیل ناچار خواهد شد از سامانه‌های گران‌قیمت دفاع ضدموشکی خود استفاده کند، که تولیدشان برای آمریکا در سال‌های اخیر دشوار بوده است. کمبود موشک‌های رهگیر «ارو» (Arrow) یکی از نگرانی‌های اسرائیل در جنگ اخیر بود و نشانه‌ای از احتمال درگیری‌های خونین‌تر در آینده است.

    تداوم جنگ یا عملیات نظامی در ایران می‌تواند هزینه‌های سنگینی بر ارتش، اقتصاد و سیاست داخلی اسرائیل تحمیل کند. استراتژی تاریخی اسرائیل همواره تکیه بر جنگ‌های کوتاه و پرشدت بوده تا نیروی انسانی و منابعش فرسوده نشود. بسیاری از نیرو‌های ذخیره اسرائیل تاکنون چندین بار در غزه خدمت کرده‌اند که این امر بر کار و زندگی غیرنظامی‌شان تأثیر گذاشته است. بر اساس گزارشی در آوریل ۲۰۲۵، بیش از صد هزار نیروی ذخیره از حضور در تمرینات خودداری کرده‌اند و میزان حضور رزرو‌ها به ۶۰ درصد کاهش یافته است؛ رقمی بسیار پایین‌تر از روز‌های پس از حملات حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳. بنابراین، اسرائیل در صورت درگیری مداوم با ایران با هزینه‌های واقعی اقتصادی و اجتماعی روبه‌رو خواهد شد.

    ادامه این وضعیت بی‌ثبات می‌تواند به منافع اقتصادی و تجاری آمریکا در منطقه آسیب بزند. نگرانی دائمی از وقوع جنگ تازه می‌تواند بر قرارداد‌های تجاری آمریکا، همکاری‌های فناوری با کشور‌های خلیج فارس، آزادی کشتیرانی و حتی قیمت انرژی اثر بگذارد. دولت‌های عربی نیز بیم خواهند داشت که هرگونه جنگ جدید امنیت و منافع خودشان را به خطر اندازد.

    چه خواهد شد؟

    یک توافق جامع بهترین نتیجه ممکن برای همه طرف‌ها خواهد بود، اما دستیابی و حفظ آن به دلیل بی‌اعتمادی عمیق، مواضع حداکثری و نیاز به تمرکز مداوم، بسیار دشوار است.

    اگر روند کنونی ادامه یابد، منطقه به‌سوی نوعی تعادل سمی پیش خواهد رفت؛ وضعیتی که در آن درگیری‌ها به‌صورت دوره‌ای فوران می‌کنند و هر طرف برای حفظ خطوط قرمز خود دست به اقدام می‌زند. این روند می‌تواند به تشدید جنگ و پیامد‌های گسترده‌تر بینجامد.

    با این حال، هنوز امیدی وجود دارد که ترامپ و مشاوران نزدیکش، به‌ویژه استیو ویتکاف و جرد کوشنر، بتوانند با بهره‌گیری از تجربه‌ی تجاری و مهارت‌های چانه‌زنی خود که در برقراری آتش‌بس میان اسرائیل و حماس پس از دو سال جنگ نشان دادند زمینه توافقی خلاقانه و برد-برد را فراهم کنند و مسیر رویارویی را به سوی آینده‌ای امن‌تر و شکوفاتر برای منطقه تغییر دهند.

    اخبار مشابه:

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *