خبرگزاری مهر -گروه هنر-ندا زنگینه-عطیه مؤذن؛ فیلم سینمایی «ماهی در قلاب» بهنویسندگی بختیار کریماف، تهیهکنندگی امیر تاجیک و محیالدین مظفر و کارگردانی محیالدین مظفر به عنوان تولید مشترک ایران و تاجیکستان به تازگی آماده نمایش شده است.
این فیلم در سیوهفتمین جشنواره بینالمللی جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان حضور داشت و توانست جایزه ویژه دبیر را دریافت کند.
در این فیلم، ایفای نقشهای اصلی را خورشید مصطفیاف و سیاره صفراوا ۲ بازیگر مطرح تاجیکستانی عهدهدارند. عبدالله عبدالرحیمزاده، استعداد نوجوان بازیگری تاجیکستان که کارگردان برای نخستینبار در این فیلم معرفی کرده نیز ایفاگر نقش «دلیر» در این اثر است.
در خلاصه داستان این فیلم آمده است: «شاید گمان کنی ماهیِ در قلاب همیشه اسیر دست ماهیگیر است، غافل از آنکه دریا گاهی کلید آزادی را به کودکی بینام میبخشد.»
به بهانه تولید این فیلم و حضورش در چند جشنواره گفتگویی با امیر تاجیک، محیالدین مظفر، خورشید مصطفیاف و عبدالله عبدالرحیمزاده در خبرگزاری مهر انجام دادیم. در این نشست عوامل تاجیک بسیار به اشتراکات ایران و تاجیکستان اشاره کردند و ایران را خانه دوم خود دانستند. همچنین بیان شد که این همکاری بر اساس مأموریت شبکه آیفیلم برای مخاطبان فارسیزبان شکل گرفته است.
در ادامه بخش اول گفتگوی مهر با عوامل فیلم «ماهی در قلاب» را میخوانید:
*در ابتدا توضیح دهید این همکاری مشترک با تاجیکستان چطور شکل گرفت؟
امیر تاجیک: داستان شروع این همکاری از ۲ جنبه قابل بررسی است؛ اول اینکه آقای محیالدین مظفر ۲ سال پیش به جشنواره جهانی فیلم فجر آمده بودند و طی دیداری که به واسطه خانم فاطمه جواهرساز با مدیر آیفیلم داشتند، ایده کار مطرح شد. سپس فیلمنامه اولیه نوشته و توسط ما بررسی شد. آیفیلم چند زیرمجموعه دارد؛ یکی آیفیلم به زبان فارسی و دیگری آیفیلم به زبان دری و انگلیسی است. از آنجا که یکی از اهداف شبکه آیفیلم به زبان دری، مخاطبان در افغانستان و تاجیکستان هستند، تولید آثار در تاجیکستان جزو مأموریتهای این شبکه محسوب میشد. آقای مظفر برای فیلم قبلیشان با نام «بخت» حدود ۲۶ جایزه دریافت کردهاند و انسان توانمند و هنرمندی هستند. ایشان با فیلمسازان ایرانی از جمله کیارستمی نیز آشنایی دارند و در کلاسهای او شرکت کردهاند. درنتیجه این زمینهها نشان میداد که میتوان همکاری مشترک خوبی شکل داد. یکی از ویژگیهای خوب آقای مظفر، حساسیت و وسواس زیاد ایشان در نگارش فیلمنامه، انتخاب لوکیشنها و همچنین انتخاب عوامل و بازیگران است. به طور مثال، بازیگر نقش «دلیر» از میان حدود ۱۸۲۵ نفر در ۴۲ یتیمخانه در سراسر تاجیکستان انتخاب شد. یا برای انتخاب لوکیشنهای فیلم، حدود سه ماه به تمامی مناطق تاجیکستان، از شمال تا جنوب، سفر کردند. این دقت و وسواس باعث شد فیلم در نوع خود بسیار تأثیرگذار باشد. امروزه فیلمهای معمولی با بودجهای در رنج ۴۰ میلیارد تومان ساخته میشوند، اما «ماهی در قلاب» با حدود یک چهارم این بودجه تولید شد. در سکانس پایانی که «دلیر» به مادرش میرسد، لوکیشن در بالای یک کوه قرار داشت. ما ساعت ۵ صبح در آنجا حاضر بودیم و با وجود اینکه گروه تا دیروقت شب قبل مشغول کار بودند، همه با انرژی و انگیزه بالا کار میکردند. برای من که از حوزه مستند میآیم، این شباهتها و نگاه مستندگونه در فیلم بسیار مهم بود و امیدوارم فیلم «ماهی در قلاب» بتواند مخاطبان بینالمللی را نیز به خود جذب کند.
*فیلمنامه «ماهی در قلاب» در ایران نوشته شد یا تاجیکستان؟
تاجیک: فیلمنامه در ابتدا در تاجیکستان نوشته شد. سپس شورایی در آیفیلم تشکیل شد و فیلمنامه بهصورت هفتگی در این شورا خوانده و اصلاحات لازم روی آن انجام میشد. فرآیند اصلاح فیلمنامه حدود هفت ماه طول کشید تا در نهایت نسخه نهایی تأیید شد. در این مدت چندین بار بازنویسی و اصلاحات گستردهای روی فیلمنامه انجام دادیم. گاهی تأکید داشتیم که نکاتی مرتبط با ایران نیز در فیلم گنجانده شود؛ مانند اشاره به «زبان نیاکان» یا «تونل استقلال». چرا که ما اساساً ایران و تاجیکستان را از یکدیگر جدا نمیبینیم و این ۲ کشور را بخشی از یک ایران فرهنگی بزرگ میدانیم.
*فیلمبرداری چند روز طول کشید؟
محیالدین مظفر: در مجموع ۴۵ روز فیلمبرداری داشتیم.
ما کارگردانان تاجیکستان، خودمان را جزئی از سینمای ایران میدانیم با اینکه حدود ۸۰ سال جزو اتحاد جماهیر شوروی بودیم اما همیشه توجه و ریشههای ما در ایران بوده است. پس از استقلال تاجیکستان، مکتب سینمای شوروی در ما باقی ماند، اما همچنان بیشتر توجه ما معطوف به ایران است *آقای مظفر، شما خودتان پیش از این چه شناختی از سینمای ایران داشتید؟
مظفر: ما کارگردانان تاجیکستان، خودمان را جزئی از سینمای ایران میدانیم. ما حدود ۸۰ سال جزو اتحاد جماهیر شوروی بودیم، اما همیشه توجه و ریشههای ما در ایران بوده است. پس از استقلال تاجیکستان، مکتب سینمای شوروی در ما باقی ماند، اما همچنان بیشتر توجه ما معطوف به ایران است. اکثر فیلمسازان تاجیکستان، فیلمها و کارگردانان ایرانی را میشناسند. حتی وقتی فیلمهای ما در هر جشنواره خارجی شرکت میکنند، به ما میگویند که فیلمهایتان بسیار شبیه سینمای ایران است. مانند فیلمهای کیارستمی، در فیلمهای ما نیز شعر وجود دارد و بوی زبان فارسی حس میشود. بسیار خوشحالم که این همکاری ایجاد شد و باعث شد من ایران و ایرانی را بیشتر بشناسم. من در بسیاری از کشورهای آسیای مرکزی کار کردهام و با فیلمسازان آنها همکاری داشتهام اما هرگز خودم را مانند ایران، در خانه احساس نکردهام. حدود ۷ ماه در ایران مشغول کارهای پساز تولید فیلم بودیم و در تمام این مدت، خودم را در خانه احساس میکردم.
*چگونه در کلاسهای عباس کیارستمی شرکت کرده بودید و تعامل میان شما چطور بود؟
مظفر: بله، این فرصت را داشتم که در سال ۲۰۱۲ در کارگاههای آموزشی عباس کیارستمی در جشنواره جهانی فیلم فجر شرکت کنم. علاوه بر این، ما همواره نسبت به سینمای کلاسیک ایران علاقهمند بودهایم و از مطالعه کتابها و مصاحبههای مرتبط بهره بردهایم. این دلبستگی و پیوند فرهنگی سالهاست که در وجود من حضور دارد و به وضوح در فیلم «ماهی در قلاب» و همچنین در آثار بعدی من خود را نشان میدهد.
*کارگردان یا فیلم محبوب ایرانی شما چیست؟
مظفر: انتخاب یک کارگردان یا فیلم ایرانی برای من بسیار سخت است. محسن مخملباف سالها در تاجیکستان زندگی کرد و در دانشگاه به ما آموزش میداد. من همه فیلمهای او و کیارستمی را بهطور ویژه دوست دارم و از آنها تأثیر زیادی گرفتهام.
از نظر فضاسازی و روایت داستان، فیلم «ماهی در قلاب» بیشتر به «خانه دوست کجاست» ساخته عباس کیارستمی نزدیک است چرا که «خانه دوست کجاست» نیز مسئلهای به ظاهر ساده اما عمیق را روایت میکند *بر این اساس فکر میکنید «ماهی و قلاب» بیشتر تحت تأثیر کدام کارگردان ایرانی و فیلمش قرار دارد؟
مظفر: بسیاری از تأثیرات، ریشه در فرهنگ و خاطرات مشترک ما دارد اما از نظر فضاسازی و روایت داستان، فیلم «ماهی در قلاب» بیشتر به «خانه دوست کجاست» ساخته عباس کیارستمی نزدیک است. چرا که «خانه دوست کجاست» نیز مسئلهای به ظاهر ساده اما عمیق را روایت میکند و این روایت ساده اما پرمعنا در فیلم ما نیز حضور دارد.
خورشید مصطفیاف: وقتی روی فیلم «ماهی در قلاب» کار میکردیم، آقای تاجیک و یک بازیگر ایرانی نیز در کنار ما حضور داشتند؛ اما هرگز احساس نکردیم که ۲ کشور متفاوت در حال همکاری هستند، بلکه مانند برادری یکدل و همراه، در کنار یکدیگر بودیم.
*شما در فیلم جدید شهرام مکری به نام «خرگوش سیاه، خرگوش» سفید نیز بازی کردهاید. تجربه همکاری با او برایتان چطور بود؟
مصطفیاف: بله، در فیلم شهرام مکری نیز بازی کردهام. پس از پایان فیلمبرداری «ماهی در قلاب»، شهرام مکری به تاجیکستان آمد و من بسیار خوشحال شدم که این فرصت را پیدا کردم تا با او همکاری کنم. شهرام مکری بسیار انسان شریفی است و همکاری با او به شدت دلچسب بود.
*به طور کلی فضای فیلمهای شهرام مکری مورد علاقه شماست؟
مصطفیاف: بله، فضای فیلمهای او را بسیار دوست دارم و علاوه بر این، او انسانی واقعاً نازنین و خوشبرخورد است. محیالدین مظفر اهل تاجیکستان است و شهرام مکری ایرانی، اما هنگام صحبت و همکاری اصلاً احساس تفاوت یا فاصلهای بین خودمان نداشتیم؛ گویی دل و زبان ما کاملاً یکی بود.
*شما از بازیگران با سابقه تاجیکستان هستید. به نظر میرسد در مقایسه با فیلمهای ایرانی، کمی اغراق در بازیهای این فیلم وجود دارد که ممکن است این ویژگی به سینمای تاجیکستان نیز بازگردد. خودتان این موضوع را تأیید میکنید؟
مصطفیاف: ما در تاجیکستان عمدتاً تحت تأثیر مکتب استانیسلاوسکی تربیت میشویم اما من شخصاً در بازیگری بیشتر با روش فرخ قاسم آموزش دیدم. او در دهه ۷۰ خورشیدی در ایران بسیار شناختهشده بود.
*چند سال است که کار تئاتر میکنید؟
مصطفیاف: تقریباً ۲۷ سال است که در زمینه تئاتر فعالیت دارم. به باور من، کار در تئاتر و سینما تفاوت چندانی ندارد؛ آنچه اهمیت دارد، انسان بودن و حفظ اصالت انسانی در هر ۲ عرصه است.
مظفر: بازیگری در ایران بسیار پیشرفت کرده است. در ایران سالانه بیش از ۱۵۰ فیلم سینمایی، صدها فیلم کوتاه و سریال تولید میشود در نتیجه، بازیگران ایرانی از همان دوران دانشجویی بسیار مجهز و آماده هستند. متأسفانه در تاجیکستان، سینما چندان رونقی ندارد و آثار زیادی تولید نمیشود. این امر باعث شده بازیگران نتوانند به طور مستمر مشغول کار باشند. به همین دلیل، تئاتر در تاجیکستان بیش از سینما رشد کرده و بازیگران از طریق آن فرصت تمرین و فعالیت پیدا میکنند. یکی از مشکلات اصلی کارگردانان در تاجیکستان این است که حدود ۸۰ درصد بازیگران، پیشینه تئاتری دارند و معیارهای بازیگری در تئاتر با سینما تفاوت دارد. بسیاری از آنها با تکنیکهای سینمایی آشنا نیستند و درک درستی از دوربین ندارند. البته در تاجیکستان بازیگران بااستعدادی داریم برای مثال در همین فیلم «ماهی در قلاب»، در فیلم «چشم باد» و اخیراً در سریال «پایتخت» بازیگران تاجیک بااستعدادی حضور دارند اما به دلیل کمبود تولیدات، این بازیگران نمیتوانند به تجربه و مهارت کافی دست پیدا کنند.
در فیلم قبلی من، ۲ بازیگر اصلی وجود داشتند؛ یکی بازیگر سینما و دیگری بازیگر تئاتر بود در نتیجه چالش اصلی من ایجاد تعادل و هماهنگی بین بازی این ۲ نفر بود. یکی از آرزوهای من این است که شرایطی فراهم کنیم تا بازیگران ما فرصت بیشتری برای حضور در فیلمها داشته باشند و سینمای ایران و تاجیکستان بیش از پیش به هم نزدیک شوند. به عنوان نمونه، شهرام مکری اخیراً در تاجیکستان فیلمی ساخته که این اتفاق، فرصتی بزرگ برای بازیگران جوان ما محسوب میشود تا از این هنرمند ایرانی بیاموزند.
*با توجه به این صحبتها مردم تاجیکستان ارتباطشان با سینما چگونه است؟
مظفر: مردم تاجیکستان علاقهی فراوانی به سینما دارند، اما متأسفانه از امکانات و سالنهای سینمایی محدودی برخورداریم.
*فیلمهای ایرانی هم در سینمای تاجیسکتان اکران میشوند؟
مظفر: فیلمهای ایرانی در سینماهای تاجیکستان اکران نمیشوند و ما معمولاً این آثار را از طریق تلویزیون و تلویزیونهای ایرانی و آیفیلم تماشا میکنیم.
تاجیک: دفتر صداوسیما در تاجیکستان که پیش از این تعطیل شده بود، به زودی مجدداً بازگشایی خواهد شد. این اتفاق اهمیت زیادی دارد، چرا که باعث گسترش همکاریهای تلویزیونی بین ۲ کشور خواهد شد.
*تاجیکستان چند سالن سینما دارد؟
مظفر: در کل تاجیکستان تنها ۱۰ سالن سینما وجود دارد، در حالی که جمعیت این کشور به ۱۰ میلیون نفر میرسد. از این تعداد، ۵ سالن در پایتخت، شهر دوشنبه، قرار دارند.
*وضعیت سالنهای تئاتر چگونه است؟
مظفر: در شهر دوشنبه ۶ سالن تئاتر فعال است و در مجموع، تاجیکستان دارای ۱۷ سالن تئاتر حرفهای است.
میخواستم برای نقش دلیر، بازیگری را انتخاب کنم که خودش در زندگی، تجربه زندگی در یتیمخانه را داشته باشد *برای انتخاب بازیگر نقش دلیر چه پروسهای طی شد؟ برای شما مهم بود که یک بازیگر حرفهای را برای این نقش انتخاب کنید یا ملاکهای دیگری در ذهن داشتید؟
محیالدین مظفر: من در ابتدا میخواستم برای نقش دلیر، بازیگری را انتخاب کنم که خودش در زندگی، تجربه زندگی در یتیمخانه را داشته باشد. معیارهای من سه مورد بودند؛ ابتدا داشتن سابقه زندگی در یتیمخانه، دوم برخورداری از استعداد بازیگری و سوم، داشتن چهرهای معصوم و زیبا. عبدالله دقیقاً این سه ویژگی را داشت و برای این نقش ایدهآل بود.
*عبدالله خودت درباره روزی بگو که برای بازی در این فیلم انتخاب شدی.
عبدالله عبدالرحیمزاده: روزی که آقای مظفر به یتیمخانه ما آمدند، من بسیار هیجانزده بودم. در یتیمخانه معمولاً قبل از خواب برایمان فیلم پخش میکردند و من تا آن زمان فیلمهای زیادی دیده بودم. گروه فیلمسازی از هر کلاس و خوابگاه، چند نفر را جدا کردند و از آنها تست بازیگری گرفتند. وقتی نوبت به من رسید، از من خواستند تا با دوستم یک دعوای نمایشی اجرا کنم. باید طوری با او صحبت میکردم که عصبانی به نظر برسم و او از من بترسد. برای اینکه در صحنه بتوانم به راحتی دیالوگها را بیان کنم، مجبور بودم هر جمله را سه تا چهار بار تمرین کنم.
*انتخاب برای بازی در این فیلم چقدر برای تو مهم بود؟
عبدالرحیمزاده: بله خیلی. از کلاس ما چند نفر تست دادند اما در نهایت هیچیک از آنها نتوانستند برای بازی در این فیلم انتخاب شوند.
مظفر: در دوشنبه تنها ۳ یتیمخانه وجود دارد اما حدود ۴۰ یتیمخانه دیگر در شهرهای مختلف پراکنده بودند. یتیمخانه عبدالله آخرین جایی بود که برای تست بازیگری به آنجا رفتم و در حالی که تقریباً ناامید شده بودم او را پیدا کردم. پس از اینکه دلیر را انتخاب کردیم، یکی از بچهها نزد من آمد و به شدت گریه میکرد. گفت: «باید من هم در این فیلم بازی کنم، چون مادرم حال خوبی ندارد و من باید کار کنم تا به او کمک کنم». در نهایت این بازیگر را انتخاب کردیم و البته باید بگویم که او در پشت صحنه بسیار شیطنت میکرد و پسر بازیگوشی بود!
*عبدالله رابطه تو با عوامل پشت صحنه و آقای خورشید چطور بود؟ چه کسانی بیشتر به تو کمک میکردند؟
عبدالرحیمزاده: در فیلم، من و خورشید بسیار با هم درگیری و دعوا داشتیم ولی در واقعیت ما دوستان صمیمی بودیم. پشت صحنه، هر شب جای خوابم را عوض میکردم! طراح لباس هم با من بسیار مهربان بود و به من محبت میکرد. من خورشید را هم خیلی دوست داشتم. نگار (سیاره صفراوا) نیز همیشه من را نوازش میکرد و هرگاه گریه میکردم، او بود که من را دلداری میداد.
*زمان خاصی بود که پشت صحنه به تو خیلی سخت بگذرد و گریه کنی؟
عبدالرحیمزاده: بله در یکی از صحنهها باید گریه میکردم، اما با وجود تمام تلاشم، اشکم درنمیآمد!
مظفر: یکی از چالشهای بزرگ فیلمبرداری برای ما، محدودیت زمانی در استفاده از طبیعت تاجیکستان بود. گاهی مجبور بودیم در یک روز، ۱۸ تا ۲۰ ساعت کار کنیم. عبدالله نیز بهطور خستگیناپذیری کنار ما ایستاد و حتی تا ۲۰ ساعت بیوقفه کار میکرد. وقتی صحنه احساسی خروج از تونل و گریه او را فیلمبرداری میکردیم، او به شدت خوابآلود بود اما چارهای نداشتیم و باید آن صحنه را ضبط میکردیم.
ادامه دارد…
دیدگاهتان را بنویسید