×
×

بازار هنر و دور باطل شهرت؛ وقتی خلاقیت در مقابل سرمایه قرار می‌گیرد

  • کد نوشته: 124862
  • ۱۲ آبان
  • 2 بازدید
  • ۰
  • سعید فلاح‌فر پژوهشگر هنر معتقد است در دنیای معاصر، بازار هنر بیش از پیش بر اقتصاد هنر و تجاری‌سازی آثار هنری تمرکز کرده و کارکرد اجتماعی آنها را به حاشیه رانده است.

    بازار هنر و دور باطل شهرت؛ وقتی خلاقیت در مقابل سرمایه قرار می‌گیرد

    به گزارش خبرنگار مهر، ادغام موضوعات فرهنگی و هنری در عرصه اقتصاد کنونی، نه تنها به گسترش و ارتقای آنها و بهبود معیشت هنرمندان کمک می‌کند، بلکه بر حوزه‌های متنوعی همچون اشتغال‌زایی، مبادلات بین‌المللی، تولید ناخالص ملی، توازن بازار و حتی تعادل اجتماعی تأثیرگذار است. این فرآیند، تعاملی پویا و چندجانبه میان فعالیت‌های هنری و سایر بخش‌های مرتبط ایجاد می‌ کند. رونق بازار هنر در صورتی که بر پایه اصول اخلاقی، صداقت و دانش‌محوری پیش برود، می‌تواند به دستاوردهای مثبت و پایداری در فضای فرهنگی و هنری کشور منجر شود. از این منظر، برگزاری مداوم و تقویت رویدادهایی مانند حراج تهران، نقش کلیدی در شکوفایی اقتصاد هنر و حمایت از هنرمندان ایفا می‌کند با این حال، اگر بازار هنر بدون رعایت معیارهای علمی، زیبایی‌شناختی و عدالت فرهنگی مدیریت شود و به دست افراد سودجو و بی‌ارتباط با فرهنگ بیفتد در کوتاه‌مدت به بدآموزی‌های فراوان دامن می‌زند و در بلندمدت، خسارات جبران‌ناپذیری به پیکره هنر و فرهنگ جامعه وارد می‌سازد.

    نحوه عرضه و فروش آثار، تأثیر تعیین‌کننده‌ای بر شهرت و اعتبار هنرمندان دارد. هر اثری که عرضه نشود، ناشناخته می‌ماند و در نتیجه، نمی‌تواند توجه عمومی را جلب کند یا به جایگاه تاریخی دست یابد. این وضعیت، چرخه‌ای معیوب به وجود می‌آورد؛ آثاری که شهرت کافی ندارند، عرضه نمی‌شوند و آثاری که عرضه نشوند، هرگز به شهرت دست پیدا نمی‌کنند.

    حتی در مواردی که اثری عرضه و شناخته می‌شود، اگر با استقبال مخاطبان و خریداران روبه‌رو نشود، به اعتبار هنرمند صاحب آن آسیب می‌رساند. بنابراین، نمی‌توان صرف نمایش و شناسایی اثر را تضمین‌کننده پیشرفت هنرمند دانست. در واقع، فروش اثر با قیمت مناسب و بالا است که شانس واقعی موفقیت را برای نقاش فراهم می‌آورد. بازار هنر امروزه به نیرویی نفوذگرتر از گذشته بدل شده و این بازار است که ارزش‌ها و مفید بودن آثار را تعیین می‌کند؛ منطق و الزامات خود را بر تمام جنبه‌های زندگی تحمیل کرده و حتی بر معیارهای فرهنگی سایه می‌افکند.

    در همین راستا سعید فلاح‌فر هنرمند، منتقد و پژوهشگر هنری درباره موضوع بازار هنر یادداشتی در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده است که مشروح آن را در ادامه می‌خوانید.

    «در دوره اخیر از هنر، ماهیت کارکرد اجتماعی و اقتصادی «آثار هنری» به کلی تغییر کرده است. کم کم کیفیت ذوقی و زیبائی شناختی نوعی اثر هنری و کارکردهای آن به عنوان رسانه اجتماعی کمتر یا از محوریت اصلی هنر خارج شده و در مقابل ارزش کالایی و حتی سرمایه ای آن بیش از پیش دیده و تبلیغ می‌شود. چه بسا در جاهایی این کارکرد و جنسیت بر ضد معنای گذشته هنر و اعتبارات آن نیز عمل کند. اثر هنری که روزگاری برای حظ دیده در بهترین جای خانه و بناهای عمومی نصب می‌شد و یا برای احساسات و واکنش‌های اجتماعی و حتی سیاسی در معرض دید قرار می گرفت، به عنوان کالای سرمایه‌ای در بازار هنر عرضه می شود و سر از گنجینه‌ها و گنجه‌های بی‌بازدید خصوصی در می‌آورد و اغلب تنها برای یادآوری اقتصادی، ارزش افزوده مجدد یا بازاریابی و تجارت از خلوت کلکسیون ها خارج می شود. منتقدان هم گاهی در خدمت این ارزش تجاری به وصف، بررسی و تحلیل آنها می پردازند. بعضی از رسانه های خبری نیز در انتشار گزارش ها بیشتر از آنکه دغدغه اطلاع رسانی و هنری داشته باشند، به رضایت صاحبان اثر، دلالان و تجار آثار هنری و رونق اقتصادی نظر دارند. هنر ممکن است وارد این بازار شود یا مقهور کالاهایی مشابه شود که منافع این تجارت را تأمین می کند. (شاید این تلقی از هنر مورد خواست کسانی هم باشد که از گویایی، بی پروایی، قدرت بیان و تاثیرگذاری اجتماعی هنر واهمه دارند.)

    طبیعی است این جنبه از هنر و بازار، اقتضائات و به‌ویژه معیارهای ارزش‌گذاری خود را داشته باشد. به ویژه که گاهی خلاقیت، جسارت هنری و زبان هنر در مقابل جاذبه های مالی، امنیت سرمایه و سرمایه گذاری قرار می‌گیرد. بسیاری از این آثار توسط اشخاص آگاه از این دست معیارها قیمت گذاری می‌شوند بدون اینکه تبحر حداقلی در سنجش ارزش‌های هنری داشته باشند. از همین رو هنرمندان و مخاطبان عام هنر گاهی در دوگانگی این ارزش‌گذاری‌ها دچار سردرگمی و حیرت می‌شوند. از طرفی این بازار به کلی با هر نوع بازار و تجارت کالاهای دیگر متفاوت عمل می کند و تطبیق شیوه سنتی تجارت در آن غیرممکن است. یعنی فرمول ساده؛ قیمت مساوی است با هزینه تولید و عرضه به اضافه سود معین، نمی تواند جایگاهی در ساختار و چگونگی محاسبات این بازار متفاوت داشته باشد.

    شاید از دید عموم، در تحلیل بازار هنر توجه به موضوع مهم و محوری کیفیت، ممیز این تجارت باید باشد اما با یک بررسی ساده هم می‌توان به نتیجه‌ای مغایر با چنین اصل ظاهراً بدیهی برخورد کرد. بهتر است این بازار را بیش از هر چیزی زائیده و متاثر از بازارسازی و «برندینگ» دانست که قطعاً عوامل زیادی جدای از کیفیات هنری و نظر منتقدان مستقل هنر بر آن حاکم است. عواملی که از فرط تاثیر و تکثر می‌توانند به عکس قواعد مرسوم بازار، گاهی غیرقابل پیش بینی و گیج کننده به نظر برسند. به عکس دیگر کالاهای بازاری، اهمیت و شهرت عامل انسانی، به شکل مخاطب، هنرمند، سرمایه گذار، فروشنده و … هم وارد معادلات می شوند.

    گاهی این آثار هنری فقط به شکل اعتباری خرید و فروش می‌شوند. یعنی به ارزش ماهوی آنها اهمیتی داده نشده و صرفاً اعتبار صوری یک معامله تجاری به نام آن شکل می گیرد. در این سازوکار برندینگ و کسب درآمد، دور از ذهن نیست که گاهی برخلاف تصورات منطقی، بازار شاهد خرید و فروش آگاهانه آثار تقلبی و هنر سخیف است. در تجارت آثار هنری حتی زمان عرضه، نوع بازار (فروشگاه، گالری، حراج، آرت فر و …)، محل و شرایط فروش و … هم نقش به‌سزایی در ارزش‌گذاری پیدا می کنند. این شگفتانه‌ها گاهی با اعمال عوامل پنهان و نگفتنی یا اموری که در بازار سنتی غیراخلاقی و حتی خارج از قاعده انصاف محسوب می‌شود، نمایان‌تر شده و برای غریبه‌ها عجیب و باورنکردنی به نظر می‌آید.»

    اخبار مشابه:

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *