×
×

اگر رسانه نبود امروز «غزه‌» وجود نداشت؛ اتاق جنگ به سخنگو نیاز دارد

  • کد نوشته: 98157
  • ۳۰ شهریور
  • 1 بازدید
  • ۰
  • محسن اسلام‌زاده مستندساز با سابقه، سردرگمی رسانه‌ای را بزرگترین چالش امروز دانست و با انتقاد از وضعیت موجود، از نقش و اهمیت رسانه‌ها در جنگ‌ها سخن گفت.

    اگر رسانه نبود امروز «غزه‌» وجود نداشت؛ اتاق جنگ به سخنگو نیاز دارد

    خبرگزاری مهر -هنر-عطیه مؤذن؛ در شرایط جنگ، رسانه‌ها نقشی بسیار حساس و سرنوشت‌ساز ایفا می‌کنند. از یک‌سو وظیفه اطلاع‌رسانی دقیق و سریع دارند و از سوی دیگر باید مراقب باشند که این اطلاع‌رسانی به ابزار دشمن برای ایجاد ناامیدی، آشفتگی یا تفرقه تبدیل نشود. رسانه در زمان جنگ نه تنها یک وسیله انتقال خبر، بلکه ابزاری برای مدیریت افکار عمومی و تقویت روحیه جمعی است. به همین دلیل مرز میان اطلاع‌رسانی آزاد و رعایت الزامات امنیتی بسیار باریک و ظریف می‌شود. یکی از بایدهای اصلی رسانه‌ها در جنگ، پایبندی به صداقت است؛ بزرگ‌نمایی یا پنهان‌کاری افراطی می‌تواند اعتماد مخاطب را از بین ببرد و رسانه را بی‌اعتبار سازد.

    جنگ ۱۲ روزه بیش از هر چیز رسانه‌ها را یک بار دیگر زیر ذره بین کارشناسان، مردم و چهره‌های عام و خاص قرار داد. کنش رسانه‌ها نسبت به اخبار و وقایع جنگ و نحوه پوشش رسانه‌ای بازتاب مختلفی داشت و از وجوه گوناگونی مورد بحث قرار گرفت. نحوه پرداخت رسانه‌ها اعم از صداوسیما، مطبوعات و خبرگزاری‌ها به جنگ ۱۲ روزه و مدل پوشش حملات رژیم صهیونیستی بعد از آن ایام به صورت محدود مورد بازبینی و تحلیل قرار گرفت در همین راستا خبرگزاری مهر سلسله گفتگوهایی را با چهره‌ها، کارشناسان و استادان حوزه رسانه، ارتباطات، مستندسازی و … در دستور کار قرار داده است تا بررسی نظام مند و منسجم‌تری روی پوشش رسانه‌ها در جنگ داشته باشد.

    در همین راستا در یک سلسله گفتگو با اهالی کاربلد و باسابقه حوزه رسانه از وضعیت رسانه‌ها در این ایام می‌پرسیم و هر یک از کارشناسان و متخصصان و صاحبان این حرفه از زاویه‌ای به مساله مورد بحث می‌پردازند.

    در دومین گفتگو به سراغ محسن اسلام زاده مستندساز حوزه جنگ و بحران رفتیم که در بحران‌های منطقه در کشورهای مختلف حضور داشته است. او در جنگ ۱۲ روزه نیز به ثبت تصاویر و ساخت مستند و ویدئوهایی از مناطق مختلف تهران که هدف صهیونیست‌ها قرار گرفت، پرداخت.

    اسلام زاده در نشستی در خبرگزاری مهر حاضر شد تا تحلیل و مروری بر وضعیت رسانه‌ها در جنگ ۱۲ روزه داشته باشد.

    در ادامه بخش ابتدایی این نشست را می‌خوانید:

    *شما در ایام جنگ ۱۲ روزه، اگرچه در وسط میدان حضور داشتید، اما خودتان هم رسانه‌ای بود که به‌طور مستمر پیگیری کنید؟ مزیت آن رسانه چه بود و نقطه‌ضعف رسانه‌های دیگر در کجا قرار داشت؟

    ابتدا بگویم خبرگزاری مهر در این اتفاقات بعد از «طوفان الاقصی» خیلی به بچه‌های مختلف کمک کرده است، به‌ویژه کسانی که مستندساز یا خبرنگار آزاد بودند. حتی برخی از دوستان مشکلاتی برای سفرهایشان به مناطق مختلف داشتند و من می‌دیدم که این مجموعه برایشان نامه، مجوز یا کارت صادر می‌کند و این اتفاق خوبی بود. این موضوع اهمیت دارد چون ما در وسط یک جنگ رسانه‌ای هستیم. همان‌طور که پدافند، موشک، جنگنده و لانچر نیاز داریم، به همان نسبت هم دوربین، فضای رسانه‌ای، خبرنگار و مستندساز می‌خواهیم.

    من حتی پیش از جنگ، سفری به اروپا داشتم و در آنجا مستندی درباره فعالان حوزه فلسطین در اروپا ساختم و می‌دیدم که خون مردم غزه خودش به یک رسانه تبدیل شده است. یک فضای آخرالزمانی ایجاد شده و براساس این خط کش (خون غزه) در کشورهای مختلف جبهه تشکیل داده‌اند و فعالیت می‌کنند. شاید اگر بگوییم بزرگ‌ترین دستاورد این جنگ چه بوده، همین است که در کشورهایی که مهم‌ترین حامیان رژیم اشغالگر قدس هستند، یک انقلاب فرهنگی رخ داده است. در قلب پاریس کتابخانه‌ای وجود دارد به نام «کتابخانه مقاومت» متعلق به فردی که خودش یهودی است و انجمن یهودیان ضدصهیونیست را اداره می‌کند. او می‌گفت که ما بعد از هفتم اکتبر هیچ برنامه‌ای در مرکز خود برگزار نمی‌کنیم؛ ما کاملاً کف خیابان هستیم و با مردم خیابان صحبت می‌کنیم.

    شرایطی به وجود آمده است که به محض تجاوز رژیم اشغالگر قدس به ایران، پرچم ایران هم در دست آزادی‌خواهان اروپا قرار گرفته است. آزادی‌خواهانی با گرایش‌های فکری مختلف؛ از بی‌دین و مسلمان گرفته تا لائیک، مسیحی و یهودی این پرچم را به دست گرفته‌اند و ناگهان می‌بینید پرچم ایران در هلند و فرانسه برافراشته می‌شود و همه از اروپا پیام می‌دهند که پرچم ایران در دستشان است.

    *به ویژه که اگر اینجا در ایران، برخی مسائل رنگ و بوی مناسبات دولتی پیدا می‌کند اما در اروپا، این جریان کاملاً خودجوش و از طرف مردم است.

    چون برایشان هزینه دارد و دولت‌هایشان را به نوعی عاصی کرده است. به همین دلیل می‌بینید که بسیاری از دولتمردان غربی در حال موضع‌گیری هستند و تعداد زیادی از آنان مواضعی اتخاذ کرده‌اند که گفته می‌شود در انتخابات‌های آینده نیز بر موضوع فلسطین تأثیرگذار خواهد بود.

    با تجاوزی که به خاک جمهوری اسلامی ایران صورت گرفت مردم جهان دیدند که اسرائیل بعد از لبنان، بعد از فلسطین، بعد از یمن، اکنون به ایران حمله کرده است. بنابراین کل دنیا، به‌اصطلاح، یکپارچه گوش سپرده است که ببیند ایران چه می‌گوید و حرف حسابش چیست. ما با برخی از دوستانمان مانند مؤسسه اوج مجموعه مستندی با عنوان «از قلب ایران» درباره همین ۱۲ روز جنگ ساختیم که در داخل و خارج از کشور هم بخشی از این فیلم‌ها توزیع شد و حتی برخی کشورها خواهان پخش آنها در کشورشان بودند.

    اگر رسانه نبود امروز «غزه‌» وجود نداشت؛ اتاق جنگ به سخنگو نیاز دارد

    *بیشتر رسانه‌های فارسی‌زبان را دنبال می‌کردید یا رسانه‌های دیگر؟

    بیشتر رسانه‌های عبری، انگلیسی و عربی را چک می‌کردم، برایم مهم بود که بدانم برداشت آنها از اتفاقاتی که در ایران رخ می‌دهد، چیست. به ویژه که در آن ایام اینترنت داخلی هم در برخی روزها قطع بود ولی ما دسترسی به اینترنت جهانی داشتیم از این رو یکی از کارهایم این بود که ویدئوها و واکنش‌های رسانه‌های آن طرف را در کانالی بارگذاری می‌کردم تا مردم بدانند نسبت به ایران چه دیدگاهی وجود دارد. خاطرم هست من در روز حمله، سفری به مشهد داشتم و وقتی همسرم خبر داد تلویزیون را روشن کردم و دیدم صداوسیما هم در لحظه اطلاع رسانی کرده است و فهمیدیم این شروع یک جنگ تمام عیار است.

    در میان این رسانه‌های عبری و انگلیسی، رسانه‌های جهان عرب هم برای من اهمیت زیادی داشت. زبان این رسانه‌ها را هم بلد نیستم اما دائم ترجمه می‌کردم تا ببینم چه خبر است. یک نکته وجود دارد که ما معمولاً فضای داخلی رژیم را نمی‌شناسیم و برخی به نام عملیات روانی یا جنگ روانی اخبار کذب از داخل رژیم منتشر می‌کنند اما یک کانال بسیار معتبر و دغدغه‌مند وجود دارد به نام «اخّ فی‌الله» که احتمالاً توسط یک نفر اداره می‌شود چون وقتی اینترنت کند می‌شد واکنش داشت یا شب می‌خواست بخوابد اطلاع رسانی کرد و درنهایت اخبار موثقی می‌گذاشت. رصد درستی از اخبار داخل رژیم صهیونیستی داشت. شبکه الجزیره و CNN را هم مرتب چک می‌کردم تا ببینم چه چیزهایی می‌گویند.

    *با توجه به این رصد کامل، می‌توانیم بین رسانه‌های خودمان و رسانه‌های آنها مقایسه‌ای انجام بدهیم؟

    ببینید به نظر من همین ماجرای اف ۳۵ می‌تواند سنجه خوبی باشد. اخبار هدف گیری اف ۳۵ در یک مقطعی از تعداد تولید آنها بیشتر شده بود! بعد گفته شد خلبان دستگیر شده است. اخبار زیادی به نقل از خبرگزاری‌ها منتشر شد. به نظر من، به هر صورت اخبار داخلی و وضعیت انتشار اخبار شرایط خوبی نداشت و هیچ رسانه‌ای هم مقصر نبود چون به نقل می‌زدند.

    از طرفی هر رسانه‌ای چند خبرنگار استشهادی داشت که در انفجارات حضور پیدا می‌کردند. من خودم در یکی از انفجارات بودم با اینکه تهران گاز شهری دارد بلافاصله شبکه گاز آسیب می‌دید و احتمال انفجار مجدد وجود داشت، ولی خبرنگاران در صحنه حاضر می‌شدند، عکس می‌گرفتند و گزارش تهیه می‌کردند. با خطر دستگیری، خطر ضبط شدن دوربین، شکسته شدن مموری‌ها و ضبط تجهیزات هم مواجه بودند.

    این یعنی خبرگزاری‌ها و تلویزیون خبرنگاران استشهادی و کسانی را داشتند که از جانشان می‌گذشتند. اما مسئله این بود که مجوزها به‌درستی صادر نمی‌شد و باید برای این موضوع فکری بشود. این باعث می‌شود که ما تاریخ را درست ثبت نکنیم.

    *شما که مستندساز حوزه جنگ هستید به‌طور مشخص در جریان هستید که این چالش وجود داشت. خبرنگاری که در حوزه جنگ فعال باشد شاید در صداوسیما یا خبرگزاری‌ها کمتر داشته‌ایم و برای این حوزه آموزش لازم داده نشده است. از سوی دیگر، ضروری است که نهادهای امنیتی در تعامل با خبرنگار باشند و او را به رسمیت بشناسند تا خبرنگاری که مورد اعتماد است وارد میدان شود.

    متأسفانه حداقل در تهران این‌گونه نبود. مجوزها درست صادر نشد و اعتماد لازم شکل نگرفت. شما اگر با مسئولان صحبت کنید، مثلاً مسئولی که از مؤسسه اوج یا بنیاد روایت فتح یا حتی مدیرانی که از خبرگزاری‌ها در جلسات امنیتی حضور داشتند، متوجه می‌شوید که نتوانستند مجوزی برای کار رسانه‌ای و تصویری دریافت کنند. این ضعف بزرگی است. ما از روز اول جنگ، ۱۰ تا ۱۵ گروه بودیم که وارد میدان شدیم، توافق کردیم که با بالاترین کیفیت کار کنیم و توانستیم بخشی از تصاویر را هم ثبت و ضبط کنیم اما الان اگر کسی بخواهد فیلم بسازد صحنه‌ها به هم خورده است، مجبور هستند درباره موقعیت‌هایی صحبت کنند که گویی به ۱۰ سال پیش تعلق دارد چون نتوانسته‌ایم همان زمان از آن لحظه تصویر بگیریم و معادل تصویری وجود ندارد. این اتفاقی منفی است. به طور مثال غزه صدای خودش را به وسیله رسانه به گوش جهان رساند. اگر رسانه نمی‌بود، امروز دیگر چیزی به نام «غزه» وجود نداشت.

    *میزان همراهی‌ای که طی این سال‌ها با غزه صورت گرفته، به‌واسطه رسانه است. درست است که برای ما تنها ۱۲ روز بود، اما این اتفاق برای خود ما آن‌قدر تکان‌دهنده بود که من فکر می‌کردم در جهان هم باید همین‌قدر صدا کند. به نظر شما چرا مردم در کشورهای دیگر آن‌قدر که باید با ما همراه نشدند؟

    چون ما خودمان روایت درستی از ماجرا نداشتیم. الان وضعیت با ۲ سال پیش تغییر کرده است. امروز گوش‌های بسیاری آماده شنیدن است. اتفاقاتی افتاده که همه کسانی که در غرب به سیستم کاپیتالیستی و مدیریت غرب معترض هستند، وارد صحنه شده‌اند. کافی است یکی از اعتراضات اروپا را ببینید؛ پرچم‌های مختلف، گروه‌های گوناگون، چپ‌ها، گروه‌های کارگری، مسلمانان و یهودیان همه حضور دارند.

    *درواقع بالقوه پتانسیل این همراهی وجود دارد.

    اما از این طرف، ما چند نفر ایرانی انگلیسی‌زبان داریم که در برنامه‌ها به زبان اصلی جنگ را روایت کنند؟ در جنگ روایت‌ها، نه درست زبان بلدیم، نه ارتباطات درستی گرفتیم، نه زیرساختی آماده کردیم که بتوانیم بهره‌برداری کنیم. با این حال، همان چند محصول تولیدشده مثل «از قلب ایران» یا فیلم‌هایی که دیگران ساخته‌اند، در غرب می‌چرخد و دیده می‌شود.

    مهم‌ترین رسانه ما موشک‌های ما بودند؛ چیزی که دنیا را متحیر کرد و همه آزادگان جهان درباره‌اش پیام دادند. در واقع موشک ما از حیث رسانه‌ای شبیه خون کودکان غزه شد؛ خونی که انتقامی بود در برابر رژیمی که اساساً چیزی نمی‌فهمد *یا قطعه موسیقی «بوم بوم تل‌آویو» که در همان ۲۴ ساعت حدود ۶۰۰ میلیون بار شنیده یا دیده شد.

    مهم‌ترین رسانه ما موشک‌های ما بودند؛ چیزی که دنیا را متحیر کرد و همه آزادگان جهان درباره‌اش پیام دادند. در واقع موشک ما از حیث رسانه‌ای شبیه خون کودکان غزه شد؛ خونی که انتقامی بود در برابر رژیمی که اساساً چیزی نمی‌فهمد. هرچقدر هم در فرانسه و لندن اعتراض کنند، شب و روز پرچم فلسطین را از پنجره‌ها بیاویزند، در مجالس مختلف فریاد بزنند یا جلوی سیاستمدارانشان را بگیرند، هیچ فایده‌ای نداشت. تمام این عقده‌ای که در دل مردم جهان جمع شده بود، با همان موشکی که شلیک شد و به هدف خورد گشوده شد.

    در یکی از کشورهای اروپایی شخصی کتابی درباره رهبری را خودجوش ترجمه کرده بود. از او پرسیدم که آیا نهادی از او حمایت کرده است که پاسخ منفی بود و گفت من این کتاب را می‌فروشم و مردم تشنه‌اند که بدانند این روحانی با چفیه‌ای بر گردن که رهبر سیاسی جبهه مقاومت است و در برابر اسرائیل ایستاده، کیست؟ همان‌جا یک نسخه از کتاب را به من هدیه داد. آن را به یک پروفسور فرانسوی دادم. چند روز بعد که او را دیدم، یک‌سوم کتاب را خوانده بود و گفت شماها نمی‌دانید فضا چقدر باز شده تا مردم بتوانند ایران و رهبری مقاومت را بشناسند.اگر رسانه نبود امروز «غزه‌» وجود نداشت؛ اتاق جنگ به سخنگو نیاز دارد

    *حالا چه باید کرد؟ شما اشاره کردید که به کارشناسی نیاز است که بتواند به زبان انگلیسی سخن بگوید. دیگر چه باید کرد؟ مثلاً کل جهان با غزه همراه شد و برای جذب این همراهی با ایران چه باید کرد؟

    البته تفاوت زیاد است. آنها روزی صدها شهید دادند. وقتی موشکی روی یک بیمارستان فرود می‌آید و ۵۰۰ نفر در لحظه شهید می‌شوند، در دنیا تأثیر عمیقی می‌گذارد. خون مردم غزه خودش تبدیل به رسانه شده است. موشک ما هم رسانه شد، اما در عین حال باید با صداقت، با اتکا به اخبار درست و با منابع معتبر پیش برویم. این سردرگمی رسانه‌ای امروز بزرگ‌ترین مشکل ماست. نمونه‌اش را دیده‌ایم که یک کانال یا وب‌سایتی که پیش‌تر اخبار یک نهاد را پوشش می‌داده، خبری منتشر می‌کند. تا دو روز همه روی همان خبر کار می‌کنند، بعد ناگهان تکذیب می‌شود و می‌گویند اصلاً این رسانه متعلق به آن نهاد نیست. این وضعیت باعث شده در مسائل مهم، دچار بلاتکلیفی شویم. ما هم از یک جایی به بعد دیگر احتیاط می‌کردیم که واقعاً اف – ۳۵ را زده‌ایم یا نه؟ آیا خلبان آن دستگیر شده است؟ آیا پدافند هک شده یا نشده؟

    *کدام بخش از این اخبار واقعاً قابل اطلاع رسانی است؟ مثلاً خود رژیم صهیونیستی یک نوع سانسور خبری در مورد آنچه در آنجا می‌گذرد اعمال کرده بود. این اخبار را چقدر می‌توان سریع به مردم اطلاع داد؟

    یحیی سریع ایران (سخنگوی نیروهای مسلح یمن) در این چند روز کجا بود؟ او خیلی مقتدر و دقیق اعلام می‌کرد که به طور مثال «فرودگاه را زدیم»، «تل‌آویو را زدیم»، «فلان کشتی را در دریای سرخ هدف قرار دادیم» او صریح و صادقانه صحبت می‌کرد و اگر هم اخبار کذبی منتشر شده بود می‌گفت که این کار ما نبوده است. النجاه فی الصدق. اگر اینچنین کار می‌کردیم اتفاقی مثل ماجرای اف – ۳۵ رخ نمی‌داد. مهم‌ترین مساله ما این است که اتاق جنگ‌مان باید سخنگو داشته باشد؛ سخنگویی با استانداردی بالا و درخورِ نامِ نظام جمهوری اسلامی ایران.

    *ما در این ۱۲ روز تجربه سخنگویی هم داشتیم، فکر می‌کنید که مدل آن باید تغییر کند؟

    فکر می‌کنم که آن تجربه اساساً نتوانست درست جواب بگیرد. ضمن اینکه یک نفر نبود، چند نفر بودند و اینها باید درست انتخاب شوند. ما مثل بعضی از کشورهای عربی نیستیم که متخصص نداشته باشیم؛ ما بهترین آدم‌های دنیا را داریم و اصلاً متخصص صادر می‌کنیم. در وعده‌های صادق‌مان هم مدل و شیوه اطلاع‌رسانی‌مان باید اصلاح شود.

    نهادهای مسئول درگیر جنگ باید با مدیران رسانه‌ای تعامل مستقیم و سازنده‌ای داشته باشند. این تعامل باید به یک سازوکار مشترک منجر شود تا بتوان هم در مورد انتخاب سخنگو و هم در مورد شیوه پوشش خبری به تصمیم واحدی رسید. علاوه بر این، ما به یک قرارگاه رسانه‌ای نیاز داریم باید متخصص‌هایی بیایند تا تعیین کنند که میزانسن در این فضا چه رنگی باشد، چه مدلی بنشینند یا بایستند و چگونه صحبت کنند. باید روزی چند بار خبر اعلام کنند و سخنگو مشخص باشد و در مقابل دوربین تمام صحبت‌ها را بیان کند. رسانه باید همه را چه در ایران و چه در خارج از ایران بنشاند پای تلویزیون تا ببینند چه خبر است. فکر می‌کنم در این مقوله همه زحمت را رهبری به تنهایی می‌کشند و هر وقت که می‌گویند رهبری در جنگ صحبت دارند یا می‌خواهند بیاناتی درباره جنگ داشته باشند، می‌بینیم که همه دنیا می‌آیند تا ببینند ایشان چه می‌خواهند بگویند. موضع‌گیری‌ها در سطوح پایین‌تر هم باید این‌گونه جدی گرفته شود. این جدی گرفتن رسانه از جانب رهبری را باید سایر نهادها و ارگان‌ها هم داشته باشند.

    *این کار چه الزامات و مصادیقی دارد؟ بر اساس تجربه‌ای که شما در کشورهای دیگر داشته‌اید، چه کسانی باید با هم هماهنگ شوند و به چه الگویی برسیم؟

    به نظر من نهادهای مسئول درگیر جنگ باید با مدیران رسانه‌ای تعامل مستقیم و سازنده‌ای داشته باشند. این تعامل باید به یک سازوکار مشترک منجر شود تا بتوان هم در مورد انتخاب سخنگو و هم در مورد شیوه پوشش خبری به تصمیم واحدی رسید. علاوه بر این، ما به یک قرارگاه رسانه‌ای نیاز داریم.

    الان بسیاری از تصاویر، مثلاً از اوین، از دست رفته‌اند. هرچند نسبت به گذشته وضعیت بهتر شده است. بالاخره در اوین خبرنگار خارجی آمده بود، ما فیلم گرفتیم و خبرنگاران داخلی برنامه تلویزیونی ساختند. اما مقرِ نیروهای نیروی انتظامی هم هدف قرار گرفت؛ کلی از فرزندان این کشور به شهادت رسیدند، سربازان عزیزمان که بعضی‌شان در دوران خدمت سربازی بودند. اینها را کجا باید نشان دهیم؟ کجا باید مظلومیت آنها را نشان دهیم تا دروغ‌های نتانیاهو آشکار شود؟ در این روزها می‌دانید که ما در تهران از بابت سرقت و موارد مشابه امنیتی کم‌نظیر داشتیم؛ خیلی از اتفاقات را توانستند کنترل کنند. من با خودشان صحبت کردم مثلاً در مسئلهٔ توزیع سوخت، کشور می‌توانست با یک بحران مواجه شود اما این اتفاق نیفتاد. یک عالمه آدم پشت صحنه کار می‌کنند. خب چرا ما اینها را روایت نکنیم؟ بگذارید من به عنوان یک سرباز دوربین به دست بیایم و هرجا گفتید از آن محل فیلم بگیرم.

    *اینکه شما سال‌ها در این حوزه کار کرده‌اید و شناخته شده هستید چقدر کمک کرد تا راحت‌تر وارد فضاهای مد نظر در شهر شوید؟

    در آن روزها شهر کاملاً امنیتی بود. فرقی نمی‌کند چقدر سابقه داشته باشید یا کجا کار کرده باشید. حتی در ایستگاه بازرسی هم به آنها حق می‌دهم اما خیلی تأسف‌آور است که مرتضی شعبانی که در جنگ حضور داشته و در دفاع مقدس هم بوده و خودش فیلمبردار شهید آوینی بوده و در کنار حاج قاسم سلیمانی به عنوان فیلمساز پیشکسوت فعالیت می‌کرده است، در کشور خودش بعد از چهار، پنج روز نتوانسته مجوز بگیرد. اگر تعامل درست وجود داشت، چنین مشکلی پیش نمی‌آمد.

    *بخش مهم‌تر قضیه این است که رسانه هنوز به آن اندازه که در جهان امروز ضرورت دارد، اتفاقات را بازنمایی نمی‌کند.

    اگر ما مقلد رهبری هستیم، باید به تأکیدات ایشان توجه کنیم؛ ایشان بر اهمیت ویژه رسانه و جنگ رسانه‌ای تأکید دارند. در جلسه‌ای که حضور داشتم، خودشان فرمودند کار شماها جهاد است و وقتی یک فقیه که هر کلمه و جمله ایشان بار معنایی و مشخصی دارد چنین تعبیری به کار می‌برند باید به آن توجه کرد. افکار عمومی دنیا را باید در نظر بگیریم. از یک سو با ترامپ و سوی دیگر با نتانیاهو مواجه هستیم، افرادی که کارشان را بلدند، با مردم حرف می‌زنند، فیلم منتشر می‌کنند و اثر می‌گذارند. آنها حتی وقتی محاسباتشان اشتباه است، باز هم تمام تلاش خود را به لحاظ رسانه‌ای می‌کنند تا تأثیرگذار باشند.اگر رسانه نبود امروز «غزه‌» وجود نداشت؛ اتاق جنگ به سخنگو نیاز دارد

    *این الگو در کشورهای دیگر چگونه است؟ در مقاطع بحرانی، آیا همه مستندسازان برای ورود به مکان‌های امنیتی مشکل دارند و با محدودیت مواجه می‌شوند؟

    طبیعتاً در شرایط جنگ، محدودیت‌ها و ملاحظات امنیتی وجود دارد و امکان دسترسی‌ها محدود می‌شود. اما مثلاً خاطرم می‌آید در لبنان، وقتی که شهید ابراهیم عقیل را زدند فوراً پیشنهاد دادم که به آن نقطه برویم اما تایید ندادند. فردا صبح آن روز که رفتیم، دیدیم خبرنگاران کل دنیا آنجا حضور دارند و بعد از حدود یک ساعت اجازه دادند همه خبرنگاران به صورت گروهی وارد شوند. حدود یک ساعت زمان برای حضور تعیین شد، دور زدیم و گزارش تهیه شد. این‌گونه نیست که صحنه را پنهان کنند یا محدود کنند. اساساً برخی اماکن مشخص می‌شوند که خبرنگاران بتوانند آنجا حضور داشته باشند. مثلاً ارتفاعات بیروت نمونه‌ای از این محدودیت‌ها بود. شاید در کشور ما نمای لانگ‌شات شهر ممکن نباشد در آن فضا رسانه‌ای شود اما می‌شود تدابیر دیگری اندیشید و با تمهیدی در رسانه اثرگذار بود.

    باید روایت اول را مستقیم در دست داشته باشیم. دیگر جای آن نیست که صبر کنیم تا به روایت منسجمی برسیم، زیرا در لحظه ممکن است فضا را از دست بدهیم. اگر درست صحبت نکنیم، اگر موضع‌گیری دقیق نداشته باشیم و اطلاع‌رسانی به موقع انجام ندهیم، روایت از دست می‌رود و با تکرار آن، مرجعیت رسانه‌ای نیز از دست خواهد رفت و مخاطب به یک شبکه دیگر مراجعه می‌کند *رسانه‌های جهان در این موارد چه کار می‌کنند؟

    سال‌ها پیش با گروهی به لیبی رفتیم؛ انقلاب لیبی اتفاق افتاده بود و قذافی سقوط کرده بود و جنگ در جریان بود. شهر به شهر که می‌رفتیم، می‌دیدیم که شبکه الجزیره خبرنگار دارد. آنها تمام برنامه‌ها و مناطق شهرهای بن‌قاضی و ترابلس را کامل پوشش می‌دادند. حتی همزمان کنفرانس زنان یا راهپیمایی‌ها را هم پوشش می‌دادند؛ شهر به شهر، منطقه به منطقه و نقطه به نقطه خبرنگاران حضور داشتند و آرشیو جمع می‌کردند. البته ما هم در داخل کشور چنین تجربیاتی داشتیم؛ مثل گروه‌های رسانه‌ای در مشهد، بندرعباس یا سیستان و بلوچستان. مثل ویدئویی که از تصاویر حمایت طایفه ریگی از کشور بسیار بازپخش شد. باید دست رسانه‌ها کمی باز گذاشته شود تا بتوانیم بگوییم «مرجع خبری ما هستیم». مثلاً درباره فرودگاه مشهد و انفجارهای آن، در همان لحظه باید یک خبرنگار مشهدی به محل برود و تصویر و روایت اول را ارائه دهد تا در سطح جهانی منتشر شود و مطمئن باشید این اتفاق خواهد افتاد.

    روایت اول باید به دست ما باشد و باید بتوانیم روایت را خلق کنیم، نه اینکه سه روز بعد خبر توسط «فلان جاسوس رژیم» به اسرائیلی‌ها گفته شود و روایت اول از طریق آنها منتشر شود. الان هم دیگر خیلی از مسائل قابل پنهان کردن نیست؛ باید رک و راست صحبت کرد. بسیاری از مواردی که برخی مسئولان محرمانه می‌پنداشتند، همان شب در اخبار یا رسانه‌های غربی یا حتی تلویزیون خودمان منتشر می‌شد.

    باید روایت اول را مستقیم در دست داشته باشیم. دیگر جای آن نیست که صبر کنیم تا به روایت منسجمی برسیم، زیرا در لحظه ممکن است فضا را از دست بدهیم. اگر درست صحبت نکنیم، اگر موضع‌گیری دقیق نداشته باشیم و اطلاع‌رسانی به موقع انجام ندهیم، روایت از دست می‌رود و با تکرار آن، مرجعیت رسانه‌ای نیز از دست خواهد رفت و مخاطب به یک شبکه دیگر مراجعه می‌کند.

    *فکر می‌کنید چقدر این مرجعیت از دست رفته است؟

    مثالش همان اف – ۳۵ است که هنوز در هاله‌ای از ابهام است؛ این اتفاق نباید رخ دهد.

    *در زمان جنگ، همان‌طور که مثال الجزیره را زدید، برخی خبرنگاران آنها تبدیل به برند رسانه‌ای شده‌اند، چند وقت پیش هم انس شریف به شهادت رسید که خبرنگار شناخته شده‌ای بود. آموزش و سرمایه گذاری روی چنین افرادی در ایران چقدر می‌تواند اثرگذار باشد؟

    چنین خبرنگارانی می‌توانند در این ایام بسیار مؤثر باشند. برندسازی رسانه‌ای یکی از کارهایی است که نتیجه می‌دهد. یکی از شخصیت‌هایی که در دنیا برند شد، سحر امامی بود؛ وقتی شخصیت در درام و قصه حضور داشته باشد و کلی‌گویی نباشد، همذات پنداری مخاطب بسیار بیشتر می‌شود. وقتی چنین اتفاقی برای یک نفر رخ می‌دهد تأثیر آن برجسته است اما خود رسانه هم باید شخصیت‌ها را خلق کند.

    *تجربه سال‌ها کار خبری اثرگذار است، اما تعداد چنین افراد شاخصی محدود هستند. چند نفر داریم که واقعاً بتوانند این نقش را ایفا کنند؟

    ما هم، چنین چهره‌هایی داریم افرادی مثل وحید فرجی، جواد موگویی، حسن عظیم‌زاده که ۳۵۵ روز در لبنان بود، سرباز روح‌الله رضوی، حسین پاک، علی صدری‌نیا همه کسانی هستند که می‌توانند چنین چهره‌ای باشند و در واقع چنین کاری را انجام می‌دهند اما نیاز به داده‌های بیشتر داریم و اینکه بیشتر اول باشیم. ما به روایت اول نیاز داریم.

    منظور از «نیاز به روایت اول» این است که به این افراد اجازه دهیم که داده‌های اولیه را در اختیار داشته باشند برای مثال، حسینی بای در صدا و سیما خودش برای خودش یک برند است؛ یونس شادلو و دیگران هم نمونه‌های برندشده هستند. ما این افراد را باید تقویت کنیم. منظورم این نیست که لحظه زدن موشک، اگر خطر وجود داشته باشد، اهمیتی ندارد اما این خطرها برای این‌ها که سال‌ها خبرنگار دفاعی بوده‌اند و در تونل‌ها و مناطق مختلف حضور داشتند، تجربه شان را محدود نمی‌کند.

    حفاظت نیز تأیید شده است و اگر شهید شدند، خبرنگار شهید شده است و خونشان هم محترم است. احسان عبدی‌پور ماجرایی در غرب تهران را روایت می‌کرد که یک سرباز حاضر نبود از پشت پدافند کنار برود. چقدر افراد گمنام به این شکل داشتیم که این چنین شهید شدند؟ رسانه‌ای ها هم این چنین هستند.

    ادامه دارد…

    اخبار مشابه:

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *