به گزارش خبرنگار مهر، این روزها تئاتر ایران در اکثر موارد گرفتار یک روند تکراری است و به ندرت اتفاقی خاص و نو بر صحنههای تئاتر می افتد. این روند تکراری باعث شد تا کمتر شاهد حضور بازیگرانی نوظهور و مستعد در عرصه هنرهای نمایشی باشیم و در بیشتر موارد صحنهها در اختیار بازیگرانی است که در پروژههای متعدد نمایشی حضور دارند یا افرادی پا به صحنه میگذارند که حرفی برای گفتن ندارند.
یکی از مهمترین مواردی که باعث شکلگیری این وضعیت شده است، نادیده گرفتن بحث آموزش و پرورش نسل کودک و نوجوان در عرصه بازیگری است. این مبحث مهم نه از سوی متولیان دولتی آموزش و پرورش در زمینه هنر مورد توجه قرار میگیرد و نه از سوی متولیان دولتی عرصه فرهنگ و هنر. همین امر باعث شده تا بستری مناسب برای حضور این گروههای سنی در فضای تئاتر و آشنایی با گرایشهای مختلف هنری فراهم نشود.
کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به عنوان یکی از نهادهای معتبر که مورد توجه و اعتماد خانوادهها برای حضور فرزندانشان در فعالیتهای فرهنگی و هنری است، در دهههای اخیر کمتر در حوزه آموزش و پرورش نسلهای جدید در گرایشهای فرهنگی و هنری به ویژه بازیگری تئاتر موفق عمل کرده است.
در بدنه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی هم به عنوان متولی فرهنگ و هنر، مقوله آموزش و پرورش نسل کودک و نوجوان در عرصه تئاتر اصلا جایگاهی ندارد و فقط به ایجاد بستری برای تولید و اجرای آثاری ویژه این گروههای سنی بسنده شده است.
اگر هم نهادها و وزارتخانههای مدنظر فعالیتی در این عرصه داشتهاند، در سطح اتفاق افتاده و تأثیرگذاری و خروجی قابل قبولی در عرصه تئاتر و به ویژه بازیگری، کارگردانی و نمایشنامهنویسی نداشته است.
نکته قابل تأملی که باعث شده این فعالیتهای معدود سطحی باشند، این است که نگاهی جدی و حرفهای به گروههای سنی کودک و نوجوان توسط برگزارکنندگان آنها وجود ندارد؛ منظور از جدی و حرفهای نگرفتن کودکان و نوجوانان پرداختن به آموزش و پرورش این نسل با بیتوجهی به وضعیت زندگی اجتماعی، نیازها، سواد اطلاعاتی آنها و همچنین سرعت رو به رشد دسترسی به اطلاعات در این زمانه است.
در این میان برخی هنرمندان با دغدغههای شخصی تا حدی خلاء این کمکاری ها را پر کردهاند. این هنرمندان بدون برخورداری از حمایتی دولتی به آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان در زمینههای هنری از جمله تئاتر پرداختهاند.
لیلی رشیدی و محمد عاقبتی از هنرمندان با سابقه و شناختهشده عرصه تئاتر طی یک دهه اخیر در حوزه آموزش تئاتر به کودکان و نوجوانان فعالیت مستمری داشتهاند و توانستهاند تأثیر بهسزایی در آشنایی این نسل جدید با هنرهای نمایشی و تأثیرگذاری آن بر زندگی شخصی و اجتماعی آنها داشته باشند.
این هنرمندان که از اعضای گروه تئاتر «لیو» بودهاند سالها نسل کودک و نوجوان را با هنر تئاتر و بازیگری در این عرصه آشنا کردهاند و توجه ویژه و خاصی به پرورش این گروههای سنی در عرصه تئاتر دارند.
یکی از خروجیهای این فعالیت مستمر و دغدغه شخصی رشیدی و عاقبتی در نمایش «باغ بیآلبالو» شکل گرفته است؛ اثری که با نگاهی به «باغ آلبالو» آنتون چخوف و برگزاری کارگاه آموزشی سه سالهای با نوجوانان علاقهمند به بازیگری تولید و اجرا شده است.
«باغ بیآلبالو» توسط مهدی چاکری با توجه به نحوه تفکر و زیست نسل نوجوان امروز جامعه ایران نوشته شده است. در این اثر تفاوت نگاه نسل جدید نسبت به نسلهای گذشته خود و همچنین دغدغههای نسل جدید مورد توجه قرار گرفته است.
رشیدی و عاقبتی نیز با توجه به شرایط اجتماعی و زیستی نسل نوجوان، طی سه سال به پرورش این نسل در عرصه بازیگری پرداختهاند و در این مسیر عملکرد بسیار موفقی داشتهاند.
پرورش اعتماد به نفس درست و به جا برای حضور در یک فعالیت گروهی و نقش داشتن برای درخشش گروه در میان تک تک اعضای «باغ بیآلبالو» نهادینه شده است.
با دیدن «باغ بیآلبالو» مخاطب با اثری مواجه میشود که در آن نوجوانهایی مستعد با انرژی و طراوت فراوان به ایفای نقشهایی میپردازند که فاصلهای با سن و سال و حال و هوای زیستی آنها ندارد. درست است که جغرافیای شکلگیری ماجرای نمایش ایران نیست اما بازیگران «باغ بیآلبالو» کاراکترها و دغدغههای آنها را از آن خود کردهاند.
در «باغ بیآلبالو» هنرمندانی از ۱۱ تا ۲۰ ساله حضور دارند که در کنار هم زیست تئاتری و نحوه فعالیت گروهی را آموزش دیدهاند. در این آموزش مهم نیست هر کدام از اعضای گروه پشت صحنه فعالیت میکنند یا روی صحنه حضور دارند و بر صحنه چه نقشی را به لحاظ مدتزمان حضور عهدهدار هستند، بلکه مهم همکاری گروهی برای ارائه یک نتیجه تأثیرگذار است.
از این رو مخاطب در «باغ بیآلبالو» شاهد است که هر نقش را ۲ بازیگر نوجوان ایفا میکنند که در مقاطع زمانی مختلف جای خود را به دیگری میدهند بدون اینکه خللی در کیفیت اثر ایجاد شود زیرا هر کدام از آنها در ایفای نقش خود و همچنین حمایت از بازیگر و بازیگران دیگر درخشان ظاهر شده است و این را به عنوان وظیفه اصلی خود نسبت به اجتماع شکلگرفته پیرامون این اثر تلقی میکند.
در این اثر نمایشی، سلینا اکبرپور ۱۷ ساله و الیسا خلیلپور ۱۶ ساله در نقش «آنیا»، نیلتا جلالیان ۱۶ ساله و هلنا کریمی ۱۸ ساله در نقش «دونیاشا»، گلسا حاجحسینی ۱۸ ساله و رایا نصرتیمقدم ۱۶ ساله در نقش «مادام»، هانا حسینی ۱۶ ساله و نیلیا صمیمی ۱۵ ساله در نقش «پیشچیک»، باران رفیعی ۱۶ ساله و یاشار قائمی ۱۷ ساله در نقش «اپیخودوف»، ساحل رمضانی ۱۷ ساله و نرگس یوسفی ۱۸ ساله در نقش «واریا»، طاها سعیدی ۱۸ ساله و شراگیم شیرافکن ۱۷ ساله در نقش «تروفموف»، بهار شمس ۱۷ ساله و عسل مهربانی ۱۳ ساله در نقش «یاشا»، نیکامهر غفاریان ۲۰ ساله در نقش «شارلوتا»، کتایون قلمکاری ۱۷ ساله و ریحانه محمدیان ۱۸ ساله در نقش «لوپاخین»، کیارش ناصحی ۲۰ ساله در نقش «گایف»، ترمه وثوق ۱۱ ساله در نقش «فیرس»، آنیسا خامسی ۱۷ ساله به عنوان منشی صحنه، آلبا رضاعی ۱۳ ساله به عنوان طراح لباس، آراد شاکری ۱۷ ساله به عنوان مجری نور، آوا کلانتری ۱۸ ساله به عنوان دستیار صحنه و رونیکا مرحمتی ۱۶ ساله به عنوان دستیار صحنه، حضور دارند.
گروه نوجوان «باغ بیآلبالو» در یادداشتی که به صورت جمعی به نگارش درآورده و در اختیار خبرنگار مهر قرار دادهاند درباره مسیری که این گروه از زمان آموزش تا اجرای این اثر طی کرده است، نوشتهاند:
«نقطه شروع گروه ما تقریبا از سه سال پیش در دورههای تئاتر لیلی رشیدی و محمد عاقبتی شکل گرفت. البته در ادامه راه، ما افتخار یادگیری و همکاری با بسیاری از استادان دیگه رو هم داشتیم. این دوره سه ساله از لحاظ حرفهای و اخلاقی تاثیرهای بسیار زیادی روی همه ما داشت. علاوه بر اینکه استادهای ما به صورت حرفهای مبانی تئاتر رو به ما منتقل کردند چگونه دقیق و درست نگاه کردن به جهان اطرافمون رو هم به ما آموزش دادند. یکی از مهمترین چیزها این بود که ما تعامل با سنین و افکار مختلف رو در این سه سال به وسیله کنار هم بودن برای مدتهای طولانی به خوبی یاد گرفتیم و همین باعث وابستگی خیلی بیشتر ما به هم در این مسیر شد. اواسط این دوره تصمیم بر این شد که روی نمایشنامههای چخوف کار کنیم اما با انتخاب نهایی همه گروه، «باغ آلبالو» برای روی صحنه بردن کاری از گروه ما انتخاب شد. تمرینهای ما به صورت جدی برای کار «باغ بیآلبالو» حدودا ۲ ماه زمان برد و تا زمانی که مطمئن نشدیم گروه ما برای شروع کار آماده است، به تمرینهای خودمون ادامه میدادیم تا در نهایت «باغ بیآلبالو» ۱۲ شهریور در بلکباکس پردیس تئاتر و موسیقی دکُر روی صحنه رفت».
قطعا بودن در کنار لیلی رشیدی و محمد عاقبتی تجربهای تکرار نشدنی برای تک تک ما است. لیلی جون و آقای عاقبتی خیلی بیشتر از چیزی که همه ما در ابتدا فکر میکردیم کار با نوجوانها رو از همه لحاظ میدانستند. بی شک ما خیلی خوشبخت بودیم که اولین تجربه ورود اکثر ما به تئاتر با این دو عزیز شروع شد به طوری که در این مدت تبدیل به امنترین آدمهای زندگی ما شدند. در کنار اینکه تمرینهای ما جدیت خودش رو داشت و همه ما رو در جایی که نیاز بود نقد می کردند، فضای صمیمانهای بین همه ما بود که بیتردید بدون حضور لیلی جون و آقای عاقبتی امکانپذیر نبود. همه این چیزها باعث شد که ما از یک جایی به بعد واقعا حس کردیم که یک خانوادهایم و لیلی جون و آقای عاقبتی مثل پدر و مادر همراه و پشتیبان ما هستند.»
بازیگران و عوامل «باغ بیآلبالو» در ادامه این یادداشت درباره تغییر نگاه خود نسبت به تئاتر و بازیگری در تئاتر بعد از سپری کردن این تجربه ۳ ساله، نوشتند:
«قطعا از هر آدمی بپرسید میگه که یه روزی توی زندگیش آرزو داشته بازیگر بشه یا شاید همین الان هم این آرزو رو داشته باشه. برای ما هم همین بود. ما آرزوی این رو داشتیم که روزی بیایم روی صحنه و در آخر برای نگاه تماشاچی تعظیم کنیم. دید ما به بازیگری همینقدر ساده بود. فکر میکردیم قراره خیلی ساده بریم روی صحنه و یک اجرای تئاتر داشته باشیم. هیچ تصوری از زحمت عوامل پشت صحنه، تمرینهای طولانی مدت، اون ناامیدی و خستگی وحشتناکی که اواسط تمرینها سراغمون میاد و … نداشتیم. البته که خانم رشیدی عزیز بهمون اجازه نمیداد حتی یک ساعت هم توی اون احساسات بد بمونیم و همیشه همه جوره حواسش بهمون بود.»
«باغ بیآلبالو» بدون کمترین ادعا و شعارزدگی، بازیگران و گروهی را به تئاتر ایران پیشنهاد داده است که اگر بستر و شرایط مناسب برایشان فراهم شود و به حال خود رها نشوند، بر صحنههای تئاتر خواهند درخشید.
راهی که «باغ بیآلبالو» طی کرد و وضعیتی که در آن قرار دارد نوید دهنده این است که اگر به نسل جدید برای آموزش و پرورش در تئاتر توجه ویژهای شود، میتوان به آینده این هنر و حضور نیروهای مستعد و تأثیرگذار امیدوار بود.
به طور حتم «باغ بیآلبالو» فقط یک اثر نمایشی نیست، بلکه کارنامه درخشان توجه به نسل نوجوان و اعتماد به آنها برای ساخت یک زیست هنری است تا بتوانند زندگی اجتماعی خود را برای رسیدن به خاستگاههای مدنظرشان بسازند.
عکس از مهدی چاکری است.
دیدگاهتان را بنویسید