×
×

یادداشت| درس عبرت ۲۸ مرداد؛ اعتماد به آمریکا همیشه گران تمام شد

  • کد نوشته: 85698
  • ۲۸ مرداد
  • 5 بازدید
  • ۰
  • تجربه تلخ تاریخ معاصر ایران نشان می‌دهد هرگاه به آمریکا و غرب اعتماد شد، نتیجه‌ای جز کودتا، تحریم، جنگ و خیانت نداشت؛ از نهضت ملی و کودتای ۲۸ مرداد تا برجام، درس استقلال پابرجاست.

    یادداشت| درس عبرت ۲۸ مرداد؛ اعتماد به آمریکا همیشه گران تمام شد
    – اخبار استانها –

    به گزارش خبرگزاری تسنیم از قم، در طول تاریخ معاصر ایران، تجربه‌ای روشن و عبرت‌آموز پیوسته پیش روی ملت ما بوده است: اعتماد به قدرت‌های غربی، به‌ویژه آمریکا، نه‌تنها نتیجه‌ای در جهت منافع ملی به‌دنبال نداشته، بلکه همواره سرآغاز خیانت، وابستگی و بازتولید استبداد بوده است. برخی تصور می‌کنند که اگر با آمریکا کنار بیاییم و از مواضع خود کوتاه بیاییم، دشمنی‌اش کاهش خواهد یافت؛ اما شواهد تاریخی نشان می‌دهد که آمریکا نه‌تنها با استقلال و آزادی این ملت سر سازگاری ندارد، بلکه حتی به شخصیت‌هایی چون دکتر مصدق که نگاه خوش‌بینانه به آمریکا داشتند، رحم نکرد.

    مصدق برای مقابله با استعمار انگلیس، به خیال خود، آمریکا را جایگزینی منصف‌تر دانست. اما آمریکا همان نیرویی بود که کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را سازمان داد، دولت ملی او را سرنگون کرد و محمدرضای پهلویِ فراری را دوباره به سلطنت بازگرداند. این ماجرا نشان داد که آمریکا نه به «حکومت ملی» اعتنا دارد و نه به شخصیت‌هایی که حاضر نیستند سرسپردگی کامل داشته باشند. آن‌ها تنها «نوکران بی‌اختیار» می‌خواهند، مثل محمدرضا شاه که سال‌ها با تکیه بر حمایت غرب، کشور را به پای منافع بیگانگان قربانی کرد.

    اینجا باید به یک نکته اساسی توجه کرد: مشکل آمریکا با ایران هیچ‌گاه محدود به موضوعاتی چون انرژی هسته‌ای یا حقوق بشر نبوده است. اصل مسأله، موجودیت یک نظام مستقل است که در برابر «آری و نه» قدرت‌های استکباری تسلیم نمی‌شود. همین استقلال است که از نگاه آمریکا غیرقابل تحمل بوده و هست. حتی اگر به جای جمهوری اسلامی، نظامی غیردینی اما مستقل بر ایران حاکم می‌شد، بازهم هدف دشمنی آمریکا قرار می‌گرفت. تجربه‌ی نهضت ملی نفت، گویاترین سند این واقعیت است.

    غرب در یکصد سال اخیر بارها نشان داده که اراده‌ی ملت ایران برای استقلال را برنمی‌تابد:

    رضاخان را با کودتا بر ایران مسلط کردند و بیست سال دیکتاتوری خشن و سرکوب بی‌سابقه را بر کشور تحمیل نمودند.

    محمدرضا شاه را نیز به‌جای پدرش برگزیدند و او را به‌عنوان حاکمی وابسته به قدرت‌های بیگانه نگه داشتند.

    دستگاه ساواک را با حمایت و آموزش غرب ایجاد کردند تا کوچک‌ترین صدای مخالف را خاموش کند؛ اختناقی که در آن حتی نوشتن یک شعر سطحی علیه رضاشاه می‌توانست به زندان طولانی‌مدت منجر شود.

    پس از انقلاب اسلامی نیز، همان خط خیانت ادامه یافت: اولین تحریم‌ها، اولین حمایت‌ها از گروهک‌های تروریستی، و نخستین جنگ تبلیغاتی گسترده، همه از جانب غرب به‌ویژه آمریکا طراحی شد. در جنگ تحمیلی، آمریکا و اروپا بی‌وقفه صدام را تقویت کردند؛ از نقشه‌های نظامی و تجهیزات موشکی گرفته تا بمب‌های شیمیایی که هزاران نفر از مردم بی‌گناه ایران و عراق قربانی آن شدند. حتی سقوط هواپیمای مسافربری ایران توسط ناو آمریکایی و شهادت نزدیک به سیصد مسافر غیرنظامی، با کمال وقاحت بدون عذرخواهی باقی ماند. این کارنامه نشان می‌دهد که دشمنی آمریکا با ملت ایران یک واقعیت ساختاری است، نه یک حادثه مقطعی.

    پرونده‌ی برجام نیز برگی تازه از همین تجربه است. حتی زمانی که جمهوری اسلامی در بالاترین سطح از حسن‌نیت و تعامل برای حل‌وفصل یک مناقشه جهانی وارد میدان شد، آمریکا نه‌تنها به تعهدات خود عمل نکرد، بلکه بر تحریم‌ها و فشارها افزود. این نشان می‌دهد که آمریکا در ذات خود با «اصل استقلال ایران» مخالف است و هرگونه کوتاه آمدن در برابر او، فقط بهانه‌های تازه‌ای برای دشمنی بیشتر در اختیارش قرار می‌دهد.

    از این منظر، مبارزه‌ی ملت ایران با استکبار جهانی، نه یک واکنش شعاری و احساسی، بلکه حرکتی عقلانی، منطقی و ریشه‌دار است. عقل حکم می‌کند که انسان از تجربه‌های تاریخی خود درس بگیرد. و ملت ایران در طول هفتاد سال اخیر بارها آزموده و دریافته است که اعتماد به آمریکا و غرب، چیزی جز تحقیر، خیانت و سلطه‌پذیری به‌دنبال ندارد.

    حادثه‌ی ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در واقع یک «نقطه‌ی عطف تاریخی» برای ملت ایران بود؛ نقطه‌ای که نشان داد اگر ملتی در برابر استعمار کوتاه بیاید و به امید حمایت قدرت‌های خارجی تکیه کند، دستاوردهای چندین‌ساله‌اش در یک چشم‌به‌هم‌زدن بر باد خواهد رفت. ملت ما در این حادثه بهای سنگینی پرداخت: بازگشت سلطه‌ی پهلوی، ۲۵ سال استبداد وابسته، غارت منابع طبیعی و انسانی، تحقیر ایران در میان ملت‌های منطقه و شکنجه و زندان هزاران مبارز آزادی‌خواه. این میراث شوم، نتیجه‌ی همان خوش‌بینی ساده‌لوحانه به آمریکا بود.

    امروز جمهوری اسلامی، برخلاف تجربه‌ی مصدق و دولت ملی، تصمیم گرفته است راه استقلال را تا انتها ادامه دهد و به تجربه‌های تاریخی پشت نکند. بر این اساس، مقاومت در برابر استکبار جهانی نه یک انتخاب شعاری، بلکه ضرورتی عقلانی برای صیانت از استقلال و عزت ملی است.

    یادداشت از علی حسینی، تحلیلگر مسائل سیاسی 

    انتهای پیام/

    اخبار مشابه:

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *