به گزارش خبرگزاری تسنیم از گرگان، ظاهربینی، پدیدهای تکرارشونده در تاریخ بشر است که همواره موجب شکستها و خسارتهای جبرانناپذیر شده است. این موضوع از دوران گذشته تا عصر حاضر، بارها و بارها خود را نشان داده و عبرتهای تلخی برای جوامع و حاکمان به همراه داشته است. با وجود این تکرار مکرر و هشدارهای متعدد تاریخی، انسانها به دلایل مختلفی از جمله ضعف ایمان، دنیاطلبی و تأثیرات رسانههای معاند، همچنان در دام ظاهربینی گرفتار میشوند و از تجربههای گذشته درس نمیگیرند. این معضل در عرصههای مختلف سیاسی، نظامی و اجتماعی بارها به چشم میخورد و نمونههای متعددی از آن در تاریخ ثبت شده است.
امروزه نیز تجربه برجام و مذاکرات چند سال اخیر، نمونهای بارز از تکرار این الگوی ظاهربینی است که با اعتماد نابجا به وعدههای دشمن و سادهانگاری مسئولان، موجب بروز مشکلات جدی در کشور شده است. مقام معظم رهبری در سخنان اخیر خود، ظاهربینی را یکی از آسیبهای جدی جامعه دانسته و هشدار دادهاند که این مشکل ریشه در عوامل عمیقتری چون ضعف ایمان، ترس از سختیها و غرور دارد. بنابراین، برای پیشگیری از تکرار این چرخه آسیبزا، لازم است ابتدا دلها اصلاح، باورها تقویت شود و جامعهای مقاوم و بصیر شکل بگیرد.
با توجه به اهمیت این موضوع، «سیدحسام بنیفاطمه» مدیرکل حوزه هنری انقلاب اسلامی گلستان در یادداشتی به بررسی نمونههای تاریخی ظاهربینی، علل استمرار آن در جوامع انسانی و پیامدهای ناگوار آن پرداخته است تا شاید بتوان با درک عمیقتر این معضل، از تجربههای تلخ گذشته درس گرفته و مسیر آینده را با هوشیاری و مقاومت بیشتری طی کنیم.
در این یادداشت آمده است: در روز شهادت ولی نعمتمان امام رضا (ع) مقام معظم رهبری سخنان مهمی را بیان فرمودند که یکی از کلیدواژه های قابل تامل آن ظاهربینی بود. مسئله ظاهربینی مسئله ایست که در همه قرون الگویی تکرار شونده داشته است و عجیب اینکه به تعبیر قرآن انسان ناسی هرگز از آن درس نمیگیرد. تاریخ بشر پر است از حاکمان و ملتهایی که به ظاهرِ وعدههای دشمن اعتماد کردند، تسلیم شدند و سرانجام، همه چیزشان را از دست دادند. در بازارهای مالی تحلیلی وجود دارد به نام تحلیل تکنیکال که اساس آن بر یک جمله استوار است: تاریخ، تکرار میشود. حال این پرسش ایجاد میشود که چرا تکرار تاریخ بر ظاهربینان اثر نمیگذارد و متنبه نمیشوند؟ قبل از پاسخ به این پرسش خوبست که چند نمونه از ظاهربینی و آثارش را مرور کنیم:
۱) در دوران باستان و در قرن چهارم قبل از میلاد، یونان با آن همه سبقه باستانی در برابر مقدونیان دچار تزلزل شد و وقتی احساس خطر کرد به مذاکره تن داد و فریب وعدههای فیلیپ مقدونی را خورد که نتیجه این ظاهربینی سقوط و الحاق یونان بزرگ به امپراتوری مقدونی شد.
۲) برای ما مسلمانان شاید معروفترین اتفاق تاریخی که بیانگر ظاهربینی و اعتماد به دشمن است، قضایای جنگ صفین و ماجرای حکمیت است. در این جنگ سپاه اسلام با سردار رشیدش مالک اشتر در آستانه پیروزی بود که مکر عمروعاص با قرآن سر نیزه کردن جواب داد و ظاهربینان به تحریک نفوذیها و بمباران رسانهای دشمن، امیرالمومنین(ع) را مجبور به پذیرش حکمیت کردند. ابوموسی اشعری سادهلوح مغلوب عمروعاص حیلهگر شد و سپاه امام بعد از منبر رفتن عمروعاص و سپردن خلافت به معاویه تازه فهمید چه کلاه گشادی سرش رفته است.
۳) سپاه مختار ثقفی وقتی در برابر زبیریان خود را بازنده دید، فرماندهاش مختار را تنها گذاشت و به توصیهاش عمل نکرد و گول وعده مصعب را خورد. نتیجه این ظاهربینی کوهی از سرهای بریده بود که مصعب ابن زبیر ساخت و در تاریخ نوشتهاند که او آن روز در کشتار زیادهروی کرد.
۴) امپراتوری بیزانس در قرن ۱۳ میلادی و در بحبوحه جنگهای صلیبی به خیال خامش برای مقابله با رقبای داخلی به صلیبیها اعتماد کرد و آنها را به قسطنطنیه راه داد. امپراتور گول ظاهر صلیبیها را خورد و در نتیجه صلیبیان در سال ۱۲۰۴ میلادی قسطنطنیه را غارت کردند.
۵) داستان اندلس (اسپانیای اسلامی) در قرن ۱۴ و ۱۵ میلادی اتفاق افتاد که برخی از امیران مسلمان با مسیحیان علیه مسلمانان دیگر متحد شدند و گول وعدههای آنها را خوردند. این اتفاق منجر به سقوط کامل اندلس و آغاز دوره سخت محاکم تفتیش عقاید شد.
۶) اوایل قرن ۱۸ شاه سلطان حسین آخرین پادشاه صفوی، فریب وعدههای محمود افغان و اطرافیانش را خورد که نتیجه آن سقوط اصفهان و فروپاشی صفویان بود.
۷) در قرن ۱۹ بسیاری از راجهها و حاکمان محل با انگلیسیها سازش کردند و به ظاهر کلی وعده حمایت تجاری و نظامی گرفتند اما نهایتا این ظاهر بینی به سقوط امپراتوری مغول و تسلط کامل استعمار انگلیس بر هند شد.
۸) در همان قرن ۱۹ ایران نیز در عهد قاجار مفتون ظواهر غرب شده بود. قراردادهای ننگین ترکمانچای و گلستان با وعدههای روس و انگلیس امضا شد و نتیجه آن از دست رفتن سرزمینهای وسیع از ایران بزرگ و وابستگی شدید به بیگانگان شد.
۹) پس از پادشاهی ایران نوبت به امپراتوری عثمانی رسید که در جنگ جهانی اول و ابتدای قرن بیستم گول وعدههای آلمان و انگلیس را بخورد و تجزیه شود.
۱۰) مصر در دوران ملک فاروق و در سال ۱۹۴۸ میلادی با ظاهربینی تمام فریب وعدههای انگلیس درباره قدرت نظامی خود را خورد که نتیجه آن شکست مفتضحانه از اسرائیل شد.
۱۱) در سال ۲۰۰۳ گروههای قومی و مذهبی عراق نیز فریب وعدههای آزادی و دموکراسی آمریکا را خوردند. حتی در ابتدای ورود آمریکاییها ظاهربینان، مانور تبلیغاتی و رسانهای سنگین از مهربانی آمریکاییها دادند. اما نهایتاً این ظاهر بینی به اشغال عراق، فروپاشی ساختار سیاسی آن و ظهور داعش انجامید.
این سیاهه تا ظهور منجی موعود (عج) ادامه خواهد داشت و گویا انسان فراموشکار بنا ندارد برای همیشه از آن درس بگیرد تا بخاطر سادهانگاری، ظاهر بینی یا اعتماد بیجا به دشمن، فریب نخورد و این حجم از هزینههای سنگین را پرداخت نکند. شاید تمام این اتفاقات تاریخی برای نسل جدید ملموس نباشد. اما آنچه در مذاکرات قریب به دو دهه اخیر با آمریکا و کشورهای اروپایی برای ما رقم خورد، تجربه بزرگیست که نباید فراموش شود. برجام که حالا با بحث فعالسازی مکانیسم ماشه همراه شده است، درس مهمی برای ملت بزرگ ایران است. کافیست ظاهربینی و ساده انگاری مسئولین وقت را در مصاحبه هایشان مرور کنیم. به این جملات توجه کنید: « آمریکا نمیتواند از برجام خارج شود. امضای کری تضمین است. آمریکا قدرت مقابله با طرفهای برجام را نخواهد داشت. تحریمها به محض اجرای برجام لغو خواهد شد. مکانیسم ماشه اصلا در برجام وجود ندارد و …» همه اینها سخنان مسئولین ظاهربینی است که به آمریکا و غرب اعتماد کردند و مانند همه ۱۱ نمونه اشاره شده و بیشمار نمونه تاریخی دیگر نه تنها دستاوردی از این ظاهر بینی به دست نیاوردند، بلکه کشور را با توهم وعدههای غرب دچار چنددستگی و منازعات داخلی کردند و مسیر پیشرفت علمی کشور نیز در سایه مذاکرات مدتی متوقف شد.
در همان سخنرانی دوم شهریور ماه ۱۴۰۴ در سالروز شهادت امامی که پیام زندگی پر ماجرایش به فرموده رهبری بزرگوار، مبارزه دائمی خستگیناپذیر بود، ایشان فرمودند: « کسانیکه میگویند چرا با آمریکا مذاکره مستقیم انجام نمیدهید و مسائل را حل نمیکنید، ظاهربین هستند.» حالا میتوان به پرسش اولیه پاسخ داد که چرا ظاهربینان متنبه نمیشوند و تکرار تاریخ در آنان اثر ندارد؟ دلایل مختلفی برای این سوال میتوان برشمرد که مهمترین آنها از نظر نگارنده عبارتند از :
ضعف ایمان و بیتوجهی به نصرت الهی: جوامعی که قدرت ایمان در آنها رسوخ نکرده یا باور به نصرت الهی ندارند، خیلی زود تسلیم شیطان میشوند و توان دفاع را از دست میدهند. دلهای انسان سست ایمان، پر از ترس و تباهی است و همانطور که قرآن میفرماید: «لهم قلوب لا یفقهون بها…» (دل دارند ولی درک نمیکنند. آیه ۱۷۹ سوره اعراف). تا دل اصلاح نشود، حتی هزار تجربه تلخ هم اثر نمیگذارد.
دنیاطلبی: در جامعهای که معیار اصلیاش لذت، مقام، تجمل و شهرت باشد، تحلیل عقلانی و عبرت تاریخی کنار میرود. ظاهربینان معمولاً اسیر دنیاطلبیاند؛ وقتی منافع زودگذر و لذتهای کوتاهمدت بر تصمیمگیری غلبه کند، عبرتپذیری جای خود را به هوس میدهد. زمانی که دل انسان آلوده شد و دلبستگی به دنیا جای تمام ارزشهای انسانی را گرفت، شکست هم که میرسد، آن را توجیه میکند یا گردن دیگران میاندازد. این مسئله در بین اشراف و حکمرانان شدت بیشتری دارد. دربارها، سرمایهداران یا نخبگان وابسته، سود خود را در معامله با دشمن میبینند. پس برای حفظ منافع کوتاهمدت خود، جامعه را فریب میدهند و کشور را به دست دشمن میسپارند.
اثر رسانههای دشمن: جنگ ترکیبی دشمن در رسانهها و بمباران خبری با تلفیق اخبار راست و دروغ، وعدههای پر زرق و برق در رسانهها، نمایش پیشرفت غرب، لبخندهای دیپلماتیک، سیاهنمایی از سایر جوامع و… سبب میشود که ظاهرپرست، همین بزکهای تبلیغاتی را واقعیت بپندارد. حتی بعد از تجربه شکست که انتظار میرود ظاهربینان متوجه اشتباه خود گردند، دشمن با رسانه، تئوریپردازان و روشنفکرنماها شکست را طبیعی یا حتی موفقیت نسبی! جلوه میدهد. این بازسازی روانی باعث میشود ظاهربینان باز هم همان راه را بروند.
ترس از سختی ها و عدم باور به مقاومت: انسان راحت طلب همواره از سختیهای مسیر میترسد و ترجیح میدهد به جای ایستادگی در برابر سختیها و مشکلات راه عافیتطلبی را برگزیند. او راه سخت پایداری را کنار میگذارد و خیال میکند با تسلیم، زودتر به نتیجه میرسد؛ غافل از اینکه نتیجه، نابودی عزت و استقلال کشور است. سیگنال ضعف دادن برای مذاکره هم در همین ترس نهفته است. در واقع مقاومت صبر و حوصله میخواهد و ایستادگی هزینه هایی چون تحریم، جنگ و سختیهای کوتاهمدت دارد. اما ظاهربین عجول است. او حاضر نیست این هزینه را بدهد و ترجیح میدهد تسلیم شود تا چند روزی راحتی بخرد، حتی اگر آینده را ببازد.
غرور و خودبزرگبینی: برخی حاکمان فکر میکنند از همه باهوشترند و میتوانند دشمن را همزمان فریب دهند. این خودفریبی باعث میشود عملاً خودشان اسیر نقشه دشمن شوند. اعتراف به اشتباه برای ظاهربین سخت است. او ترجیح میدهد لجاجت کند تا اینکه بگوید: «اشتباه کردم». این غرور، چشم و گوش را میبندد. مانند مسئول مغروری که میگفت: مگر میگذاریم آمریکا برجام را پاره کند؟!
سنت الهی قلب مهر خورده: سنت الهی میگوید: هرگاه جامعهای به فساد و غرور دچار شود، سقوط نزدیک است. اما چون این سنت را نمیشناسند یا باور ندارند، خیال میکنند میتوانند استثناء باشند. قرآن میفرماید: «خَتَمَ اللّهُ عَلى قُلوبِهِم» (خدا بر دلهایشان مهر زده است. آیه ۷ سوره بقره). وقتی کسی بارها و بارها آگاهانه راه باطل را انتخاب کند، به نقطهای میرسد که دیگر توان دیدن حقیقت را از دست میدهد و در نهایت چشم و دلش بسته میشود.
البته دلایل دیگری هم میتوان برشمرد. اما همین دلایل کافیست تا بدانیم ظاهربینی تا قیام قیامت ادامه خواهد داشت. زیرا عبرت تاریخ، زمانی کارگر است که دل انسان پاک و حقیقتجو باشد. مشکل ظاهربین در ندانستن نیست، بلکه در نخواستن و دلبستگی است. کسی که بهخاطر دنیا، هوس یا غرور، چشم بر واقعیت میبندد، حتی اگر هزار بار شکست بخورد، باز هم متنبه نمیشود.
ما نمیخواهیم به سرنوشت پیشینیان دچار شویم. لذا نباید پالس ضعف برای مذاکره به دشمن بدهیم و بعد از هر قلدری دشمن، پیشنهاد مذاکره بدهیم. باید هر جسارتی را در وقتش پاسخ دهیم تا دشمن جرات غلط دیگری نکند. ملتهایی که ایستادگی کردند، پیروزی و استقلال را با هم جشن گرفتند. اگر میخواهیم به سرنوشت ظاهربینان دچار نشویم بایستی بر خلاف ۶ عامل پیش گفته عمل کنیم. یعنی ایمان خود را تقویت کنیم. دلبسته دنیا نباشیم و باور به معاد داشته باشیم. به اینکه خدا با ماست باور قلبی داشته باشیم. ایستادگی و مقاومت را عامل پیروزی بدانیم به شرط صبر و استقامت، توکل و توسل. گول رسانههای دشمن و بازیهای رسانههای معاند را نخوریم. و نهایتا مراقب غرور و خود برتربینی باشیم که هر قومی دچار این آفت شد به گواه تاریخ محکوم به شکست بود.
انتهای پیام/.
دیدگاهتان را بنویسید