×
×

اگر مکانیسم ماشه فعال شود، چه بر سر روابط ایران با چین، امارات و ترکیه می‌آید؟

  • کد نوشته: 98138
  • ۳۰ شهریور
  • 6 بازدید
  • ۰
  • در اقتصاد سیاسی امروز، تجارت ایران دیگر صرفا مسئله قیمت و کارایی نیست؛ مسئله بقاست. سه ستون اصلی مبادلات—چین، امارات و ترکیه—هر یک در چارچوبی متفاوت از ریسک‌های تحریم، تطبیق حقوقی، و سازوکارهای تسویه، نقش‌های مکملی بازی می‌کنند. مکانیسم ماشه، این تعادل شکننده را بازتعریف می‌کند.

    اگر مکانیسم ماشه فعال شود، چه بر سر روابط ایران با چین، امارات و ترکیه می‌آید؟

    به گزارش نبض بازار – در وضع موجود، چین، امارات متحده عربی و ترکیه سه شریک اصلی تجاری ایران‌اند؛ اولی به‌عنوان خریدار حیاتی نفت و فناوری‌های صنعتی، دوم به‌مثابه هاب حمل و نقل آبی و تسویه منطقه‌ای، و سومی به‌عنوان گذرگاه مرزی، بازار مکمل و مسیر لجستیکی به اروپا و قفقاز.

     اما پرسش راهبردی این است که در صورت فعال شدن مکانیسم ماشه و بازگشت تحریم‌های شورای امنیت، این سه رابطه چگونه بازتنظیم می‌شود؟ پاسخ کوتاه: تجارت قطع نمی‌شود، اما رسمی‌سازی و مقیاس‌پذیری مبادلات ضربه می‌خورد، ریسک‌های حقوقی و بیمه‌ای جهش می‌کند، و سهم کانال‌های غیرمستقیم و هزینه مبادله افزایش می‌یابد. این دقیقا همان منطق جهانی «بین‌وابستگی راهبردی» است که جای «بهینگی هزینه» را در اقتصاد سیاسی تجارت گرفته است.

    سرخط‌های تغییر: از بهینگی هزینه به بین‌وابستگی راهبردی

    اقتصاد سیاسی تجارت ایران با چین، حتی در دوره تحریم‌های ثانویه ایالات متحده، بر یک قاعده ساده استوار ماند: نفت ایران برای پالایشگاه‌های چینی—با تنوع‌بخشی تأمین در شرق آسیا—ارزش راهبردی دارد، و چین برای ایران هاب واردات ماشین‌آلات، قطعات، و کالاهای سرمایه‌ای است. فعال شدن مکانیسم ماشه این معادله را برهم نمی‌زند، اما شکل آن را تغییر می‌دهد: بانک‌ها و شرکت‌های دولتی بزرگ چینی برای رعایت ظواهر انطباق با قطعنامه‌های ذیل فصل هفتم احتیاط بیشتری می‌کنند، تسویه‌ها به سمت ترتیبات چندلایه با واسطه‌های منطقه‌ای می‌رود، و سهم یوان و تهاتر کالا-به-کالا در سبد تسویه بالا می‌رود. این همان «بازتنظیم زنجیره‌ها» تحت فشار ریسک‌های ژئوپلیتیک است که در سطح جهانی نیز مشاهده می‌شود.

    در این چارچوب، باید بین «حجم فیزیکی جریان» و «قابلیت رسمی‌سازی و بیمه‌پذیری» تفکیک کرد. حجم فیزیکی صادرات نفت ایران به چین می‌تواند از مسیرهای غیرمستقیم و تغییر پرچم/مبدأ ادامه یابد، اما هرچه لایه حقوقی تحریم‌ها ضخیم‌تر شود، بیمه بدنه/مسئولیت کشتی‌ها، دسترسی به خدمات بندری، و ریسک بازرسی در آب‌های آزاد (بر مبنای مجوزهایی که قطعنامه‌ها برای بازرسی مشکوک قائل‌اند) هزینه نهایی را بالا می‌برد و تخفیف قیمتی بر نفت ایران را تشدید می‌کند. این اثر «حاشیه‌ای اما پیوسته» بر جریان نقدی دولت و بنگاه‌های ایرانی عمل می‌کند، بی‌آنکه لزوما شیر نفت را ببندد.

    تجربه روسیه پس از ۲۰۲۲ نشان داد وقتی لایه تحریم‌های شورای امنیت یا اجماع چندجانبه ضخیم می‌شود، حتی بانک‌ها و شرکت‌های «غیربی‌طرف» نیز برای کاهش ریسک‌های ثانویه، سازوکارهای رسمی را می‌بندند و به شبکه‌های موازی رو می‌آورند. نتیجه، افزایش هزینه بیمه، حمل‌ونقل، و مالی‌سازی پروژه‌ها و عقب‌نشینی سرمایه‌گذاران ریسک‌گریز است—روندی که به‌سرعت از انرژی به لجستیک و فناوری سرایت می‌کند.

    امارات؛ هاب خاکستری که سفیدتر می‌شود

    امارات در سال‌های اخیر گره‌گاه ترانشیپ‌منت و تسویه غیرمستقیم مبادلات ایران بوده است؛ نقشی که در غیاب دسترسی کامل ایران به شبکه پیام‌رسانی مالی و تسویه‌های دلاری/یورویی پررنگ‌تر شد. مکانیسم ماشه، اگر فعال شود، برای دوبی و ابوظبی یک دوگانه می‌سازد: یا هاب باقی بمانند اما استانداردهای تطبیق (KYC/AML و تحریم‌های ملل متحد) را سخت‌تر کنند، یا ریسک ورود به فهرست‌های نظارتی را بپذیرند. با توجه به اولویت امارات برای نگهداشت جایگاه مالی منطقه‌ای و جذب FDI، انتظار می‌رود سخت‌گیری‌های تطبیقی، غربال‌گری شرکت‌های پوششی، و سخت‌ترشدن کانال‌های بانکی رسمی، سهم بیشتری در سیاست امارات پیدا کند.

    از منظر اقتصاد سیاسی، این به‌معنای «انتقال هزینه» به صادرکننده/واردکننده ایرانی است: تسویه‌ها بیشتر به سمت لایه‌های واسط، کاهش سقف تراکنش، و افزایش کارمزد می‌رود. زنجیره تأمینِ غیرنفتی—از مواد اولیه شیمیایی تا قطعات ماشین‌آلات و الکترونیک صنعتی—به‌جای قطع شدن، کند و گران می‌شود. در این میان، سیاست «تنوع‌بخشی زنجیره» که شرکت‌های جهانی پیش گرفته‌اند، دست امارات را برای قیمت‌گذاری خدمات هاب‌گونه‌اش بازتر می‌گذارد؛ خدمتی که در فضای بین‌وابستگی راهبردی، گران‌تر اما ارزشمندتر است.

    پیامد دیگر، اثر بر بیمه و کشتیرانی است. وقتی قطعنامه‌های شورای امنیت بازمی‌گردد، حتی اگر موضوع‌شان مستقیما واردات کالای مصرفی/واسطه‌ای نباشد، ریسک حقوقی برای شرکت‌های بیمه و اپراتورهای بندری بالا می‌رود و ترجیحاتشان به‌سوی مشتریان کم‌ریسک تغییر می‌کند. نتیجه عملی برای ایران: زمان خواب سرمایه در گمرکات، هزینه دموراژ (هزینه تاخیر)، و نیاز به پیش‌تأمین نقدی افزایش می‌یابد—الگویی که در سایر پرونده‌های تحریم فراگیر هم ثبت شده است.

    ترکیه؛ گذرگاهی که بار حقوقی‌اش سنگین‌تر می‌شود

    ترکیه در تجارت غیرنفتی ایران نقشی کلیدی دارد: مرز زمینی، پیوندهای صنعتی، و دسترسی به بازارهای اروپا/قفقاز. در سناریوی فعال شدن مکانیسم ماشه، بانک‌ها و شرکت‌های لجستیکی ترک—با تجربه زیسته رعایت رژیم‌های تحریمی—به‌سرعت طبقه‌بندی مشتری و کالایی را سخت‌گیرانه‌تر می‌کنند، به‌ویژه در اقلام دوکاربردی و قطعات صنعتی. این روند الزاما جریان کالا را متوقف نمی‌کند، اما نیاز به مستندسازی منشأ، تضامین اضافی، و زمان‌بندی‌های طولانی‌تر را به تجارت تحمیل می‌کند.

    از زاویه ترکیه، تصمیم عقلانی، «حداکثرسازی حاشیه ریسک» است: ادامه تجارت در حوزه‌های کم‌ریسک (مواد غذایی، مصالح پایه، منسوجات، برخی تجهیزات غیرحساس) و کاهش مواجهه با اقلام حساس تحریمی. همزمان، حساسیت ترکیه به نظارت‌های اتحادیه اروپا بر انتقالات مالی و گمرکی‌اش به‌معنای آن است که هرگونه بازگشت تحریم‌های فصل هفتمی، بانک‌های متوسط و بزرگ ترک را به حیطه «خودتحریمی» نزدیک می‌کند؛ وضعیتی که در مورد روسیه و خریداران ثالث نیز مشاهده شد.

    تلاقی این روند با تغییر پارادایم جهانی تجارت—یعنی جایگزینی «بهینگی هزینه» با «تاب‌آوری زنجیره»—باعث می‌شود ایران برای حفظ جریان واردات/صادرات از مسیر ترکیه، ناگزیر به پرداخت «حق بیمه تأخیر و تطبیق» شود؛ هزینه‌ای که در صورت عدم اصلاح ساختار تسویه و لجستیک، به قیمت تمام‌شده داخلی و تورم انتقال می‌یابد.

    بانکداری، تسویه و ریسک حقوقی؛ گلوگاه مشترک سه رابطه

    اگر مکانیسم ماشه فعال شود، گلوگاه اصلی نه اسکله‌ها که دفترهای تطبیق و ریسک بانک‌ها خواهد بود. بازگشت تحریم‌های شورای امنیت، حتی اگر موضوعی و محدود باشد، یک «لایه مشروعیت بین‌المللی» به اقدامات محدودکننده می‌افزاید: بانک‌های آسیایی و منطقه‌ای، از ترس در معرض‌گذاری ثانویه، سقف تراکنش، فهرست مشتریان مجاز، و مسیرهای پیام‌رسانی مالی را محدود می‌کنند. تجربه تحریم‌های روسیه نشان داد که شوک اولیه، با «فرار به کیفیت» در سیستم مالی همراه است: اعتبارات اسنادی سخت‌تر، پیش‌پرداخت‌های بالاتر، و حذف مشتریان پرریسک از سبد بانک‌ها.

    در چنین وضعی، اقتصاد ایران با دو انتخاب روبه‌روست: یا هزینه‌های مالی و بیمه‌ای را بپذیرد و جریان کالا/نفت را به‌سختی حفظ کند، یا ساختار تسویه را به سمت ترتیبات چندجانبه منطقه‌ای و ارزهای محلی ببرد. اما گزاره دوم نیز بدون هزینه نیست؛ همان‌گونه که مدیران ارشد جهانی توضیح داده‌اند، شرکت‌ها وارد فاز «چندنقطه‌ای‌سازی» زنجیره‌ها شده‌اند و برای امنیت عرضه، حاضر به پرداخت پریمیوم هستند. این منطق برای طرف مقابل ایران هم صادق است: عرضه به ایران تحت تحریمِ فصل هفتمی، فقط با پریمیوم ریسک بالا قابل‌توجیه است.

    از سوی دیگر، مکانیسم ماشه فضای حقوقی بازرسی در دریاهای آزاد را برای کنترل نقض قطعنامه‌ها تقویت می‌کند. حتی اگر این اختیار به‌ندرت اعمال شود، «ریسک رویداد» کافی است تا بیمه‌ها حق‌بیمه را بالا ببرند و برخی مسیرها عملاً از سبد حمل خارج شود. برای نفت خام و میعانات، این به‌معنای اتکای بیشتر به ناوگان سایه، تغییر مکرر پرچم، و معاملات آف‌مارکت با تخفیف ساختاری است؛ مدلی که در مورد روسیه به‌شدت گسترش یافت و هزینه‌های پنهان فراوانی به همراه داشت.

    سیاست و روایت؛ چرا بحران، تجارت را به‌کلی قطع نمی‌کند؟

    چین در سطح راهبردی، تجارت با ایران را صرفا از پنجره هزینه—بلکه در قاب «بین‌وابستگی» می‌بیند: پرهیز از وابستگی تک‌منبعی انرژی، تعمیق پیوندهای اوراسیایی، و تقویت ابزارهای تسویه غیردلاری. به تعبیر ادبیات جدید اقتصاد سیاسی تجارت، «ضرورت‌های امنیتی و تاب‌آوری زنجیره» بر «بهینگی قیمت» می‌چربد؛ بنابراین، احتمالاً تجارت ادامه می‌یابد اما در لایه‌های کم‌شفاف‌تر و پرهزینه‌تر.

    امارات، به‌مثابه هاب مالی/لجستیکی منطقه، در سال‌های اخیر از فضای خاکستری سود برده است. اما بازگشت تحریم‌های شورای امنیت، هزینه «خاکستری ماندن» را بالا می‌برد و انگیزه برای «سفیدتر شدن»—از راه انطباق سفت‌تر—را افزایش می‌دهد. تجارت ایران-امارات، در چنین سناریویی، کمتر رسمی و بیشتر لایه‌لایه می‌شود؛ سهم صرافی‌ها، شرکت‌های واسط در کشورهای ثالث، و ترتیبات تهاتری افزایش می‌یابد و هر لایه، هزینه‌ای تازه به قیمت تمام‌شده اضافه می‌کند.

    ترکیه، که هم‌زمان ذی‌نفع تجارت با ایران و متعهد به چارچوب‌های تحریمی بین‌المللی است، مسیر میانه را برمی‌گزیند: ادامه جریان‌های کم‌ریسک، کاهش مواجهه با اقلام حساس، و سخت‌گیری بانکی. نتیجه برای ایران، حفظِ «نفس تجارت» اما با «ریه‌های تنگ‌تر» است: کالای بیشتری می‌رسد، اما دیرتر، گران‌تر، و با ریسک حقوقی بالاتر برای طرف ترک—ریسکی که به‌ناچار قیمت‌گذاری را تغییر می‌دهد.

    روایت اعداد در جهان بی‌قطعیت

    بی‌ثباتی ژئوپلیتیک طی سال‌های اخیر سهم چین از واردات آمریکا را از ۲۲ درصد در ۲۰۱۷ به ۱۳.۴ درصد در ۲۰۲۴ کاهش داده و شرکت‌ها را به ساخت شبکه‌های چندنقطه‌ای سوق داده است. همین منطق، در مقیاسی متفاوت، زنجیره‌های ایران را نیز بازتنظیم می‌کند: عرضه ادامه دارد، اما با هزینه‌های بیشتر، موجودی‌های عمیق‌تر، و کارایی کمتر. این به‌روشنی نشان می‌دهد که «جهانی‌زدایی کامل» نه عملی است و نه مطلوب؛ آنچه رخ می‌دهد «بازسیم‌کشی» با اولویت تاب‌آوری است.

    در سوی مقابل، سبد تحریم‌های روسیه نشان داد وقتی اجماع گسترده و سازوکارهای حقوقی چندجانبه تقویت می‌شود، بازارها به‌سرعت به «خودتحریمی» می‌غلتند و حتی بدون الزام صریح، بانک‌ها، بیمه‌ها و حمل‌ونقل تجاری خود را با ریسک جدید تطبیق می‌دهند. مکانیسم ماشه، اگر فعال شود، دقیقا چنین سیگنال ریسکی را به شبکه‌های جهانی مخابره می‌کند—سیگنالی که برای ایران، به معنای افزایش پایدار «هزینه مبادله» است.

    سرانجام، حتی اگر اروپا دیگر شریک اصلی ایران نباشد، کاهش نقش اروپا در تجارت با ایران پس از ۲۰۱۸ و پس‌لرزه‌های آن بر تأمین دارو/ماشین‌آلات، نشان داد وقتی کانال‌های رسمی ارز سخت و خدمات مالی تضعیف می‌شود، کشور ناچار به اتکای بیشتری بر بازارهای غیررسمی، پریمیوم‌های ریسک، و نااطمینانی قیمتی است؛ الگویی که با مکانیسم ماشه، «حقوقی‌تر» و «پرهزینه‌تر» می‌شود.

    اخبار مشابه:

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *