به گزارش نبض بازار ، افغانستان، به عنوان یکی از پنج مقصد اصلی صادرات ایران در دهه گذشته، همواره جایگاهی ویژه در معادلات اقتصادی و سیاسی تهران داشته است. با این حال، تحولات سیاسی ۱۴۰۰ و بازگشت طالبان به قدرت، نه تنها ساختار داخلی افغانستان را دگرگون کرد، مسیرهای تجاری، ترانزیتی و سرمایهگذاری را نیز تحت تأثیر قرار داد. دادههای رسمی اتاق بازرگانی ایران نشان میدهد که ارزش صادرات ایران به افغانستان که در ۱۳۹۷ نزدیک به ۳ میلیارد دلار بود، در ۱۳۹۹ به حدود ۱.۷ میلیارد دلار کاهش یافت و این روند در سالهای اخیر نیز با نوسان ادامه داشته است. این افت، تنها نتیجه تغییر قدرت در کابل نیست؛ ترکیبی از تحریمهای بینالمللی علیه ایران، رقابت فزاینده کشورهای منطقه و تغییرات ساختاری در اقتصاد افغانستان پس از قطع کمکهای خارجی است.
تغییر موازنه تجاری و فشار رقابتی منطقهای
بازگشت طالبان به قدرت، در نگاه نخست، برخی موانع سیاسی پیشین را برای تجارت ایران برداشت. پیش از این، حضور نیروهای خارجی در افغانستان و روابط پرتنش آنان با تهران، محدودیتهایی در مسیر توسعه تجارت ایجاد کرده بود. با خروج این نیروها، بخشی از این محدودیتها کاهش یافت و حتی برخی مقامات اتاق مشترک ایران و افغانستان از رشد نسبی تجارت در سال نخست پس از استقرار طالبان سخن گفتند. با این حال، این رشد کوتاهمدت به سرعت با فشار رقابتی کشورهای دیگر مواجه شد. پاکستان، چین و هند با بهرهگیری از خلأهای ساختاری و ضعف زیرساختهای ترانزیتی ایران، جایگاه خود را در بازار افغانستان تقویت کردند.
از منظر اقتصاد سیاسی، این رقابت تنها به حوزه کالا محدود نمیشود. پاکستان با توافقات ترانزیتی و مسیرهای کوتاهتر به بنادر کراچی و گوادر، هزینه حملونقل را برای تجار افغان کاهش داده است. چین نیز با سرمایهگذاری مستقیم در معادن افغانستان، به ویژه لیتیوم و مس، نفوذ اقتصادی خود را گسترش داده و از این طریق، روابط تجاری خود را با کابل به سطحی راهبردی ارتقا داده است. این تحولات، مزیت نسبی ایران در حوزه صادرات سوخت و کالاهای مصرفی را تهدید میکند، بهویژه که روسیه نیز اخیرا وارد بازار انرژی افغانستان شده و بخشی از سهم ایران را هدف قرار داده است.
در این میان، تحریمهای بانکی علیه افغانستان و ایران، مبادلات مالی را پیچیدهتر کرده است. فعالان اقتصادی افغان، محدودیتهای بانکی و عدم امکان انتقال رسمی ارز را از عوامل اصلی کاهش تجارت با ایران میدانند. این وضعیت، زمینه را برای گسترش تجارت غیررسمی و قاچاق فراهم کرده که خود پیامدهای منفی بر شفافیت و پایداری روابط اقتصادی دارد.
فرصتهای نوظهور و تهدیدهای ساختاری
با وجود فشارهای رقابتی، برخی تحولات پس از استقرار طالبان، فرصتهای تازهای برای ایران ایجاد کرده. از این فرصتها، تغییر ذائقه مصرفی میلیونها مهاجر افغان ساکن ایران است که به کالاهای ایرانی خو گرفتهاند و این، تقاضا برای محصولات ایرانی در افغانستان را تقویت میکند. همچنین، حذف برخی موانع سیاسی پیشین، امکان گسترش صادرات کالاهای صنعتی و غذایی را فراهم کرده است.
با این حال، این فرصتها با تهدیدهای ساختاری همراه است. سیاستهای حمایت از تولید داخلی طالبان، اگرچه در کوتاهمدت به نفع واردکنندگان ایرانی بوده، در بلندمدت میتواند به خودکفایی افغانستان در برخی کالاها منجر شود. این روند، مشابه تجربه ایران در دهههای گذشته، ممکن است به کاهش وابستگی افغانستان به واردات از ایران بینجامد. افزون بر این، رکود اقتصادی شدید در افغانستان، ناشی از قطع کمکهای خارجی و کاهش سرمایهگذاری داخلی، قدرت خرید مردم را محدود کرده و بازار را کوچکتر ساخته است.
از منظر ژئواکونومیک، از تحولات جالب، استفاده گسترده خطوط هوایی بینالمللی از حریم هوایی افغانستان پس از بسته شدن مسیرهای ایران و عراق در جریان تنشهای منطقهای است. طالبان با دریافت هزینه عبور پروازها (حدود ۷۰۰ دلار برای هر پرواز)، ماهانه بیش از ۴ میلیون دلار درآمد کسب میکند. هرچند این درآمد در مقیاس کلان اقتصادی افغانستان ناچیز است، نشان میدهد طالبان بهدنبال بهرهبرداری حداکثری از موقعیت جغرافیایی کشور است؛ رویکردی که میتواند در حوزه ترانزیت زمینی نیز علیه منافع ایران به کار گرفته شود.
ترانزیت، معادن و بازی بزرگ سرمایهگذاری
از مهمترین عرصههای رقابت ایران و دیگر بازیگران در افغانستان، حوزه معادن و ترانزیت است. افغانستان با ذخایر معدنی به ارزش تقریبی ۳ تریلیون دلار، به ویژه در حوزه لیتیوم، مس، آهن و طلا، به یکی از جذابترین مقاصد سرمایهگذاری معدنی در جهان بدل شده است. طالبان با وعده ثبات قوانین اقتصادی و تضمین ۲۵ ساله برای سرمایهگذاران، موفق به جذب قراردادهای چند میلیارد دلاری با شرکتهای خارجی، بهویژه چینیها، شده است. این در حالی است که در ایران، تغییرات مکرر قوانین و مقررات، سرمایهگذاران داخلی و خارجی را دلسرد کرده و حتی برخی شرکتهای ایرانی را به خروج از بازار داخلی و ورود به افغانستان سوق داده است.
در حوزه ترانزیت، مسیرهای جایگزین ایران به سرعت در حال توسعه است. پروژههای جادهای و ریلی میان افغانستان و آسیای مرکزی، و نیز اتصال به کریدور اقتصادی چین-پاکستان (CPEC)، میتواند جایگاه ایران را در ترانزیت کالا به افغانستان تضعیف کند. بسته شدن موقت مسیر پل ابریشم در مرز نیمروز در سال جاری و بازگشایی آن پس از مذاکرات، نمونهای از شکنندگی مسیرهای ترانزیتی ایران-افغانستان است. این شکنندگی، در شرایطی که افغانستان بهدنبال تنوعبخشی به مسیرهای تجاری خود است، میتواند به کاهش نقش ایران در تجارت منطقهای منجر شود.
این تحولات نشان میدهد روابط تجاری ایران و افغانستان پس از طالبان، بیش از هر زمان دیگری به متغیرهای ژئوپلیتیک و رقابت قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای گره خورده است. در چنین شرایطی، حفظ و تقویت جایگاه ایران در بازار افغانستان، نیازمند رویکردی چندلایه است که همزمان به اصلاحات داخلی، توسعه زیرساختهای ترانزیتی، و دیپلماسی اقتصادی فعال توجه کند.
دیدگاهتان را بنویسید